<

فرهنگی

فرهنگ مردم
div class="title">

فرهنگی

فرهنگ مردم

فرهنگی

فرهنگ مردم

فرهنگی

فرهنگی از زنان ومردان دیار زاوه وبی کاری انها .........................

۱۵ مطلب در آبان ۱۳۹۷ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

هفته بسیج

 )
بسیجی عاشق شهد شهادت به خداست
مکتب عاشق ز مکتب ها جداست
گر سر و پا و تن و جان می دهد
بس همین حالت که جنت را رواست
بسیجی، بانگ بلند بیداری است و باب رهایی، بلای‌جان استکبار است و برج استوار دیدبانی.
بسیجی، بلبل خوشخوان گلزار جبهه‌هاست و باران معنویت در کویر رفاه‌گرایی.
بسیجی، بهار آفرین چهار فصل آزادی است و برق خشم الهی برتارک تاریک فکران مزدور و مدعی روشنفکری.
بسیجی، برکه غیرت دینی است و برف سپید بامدادی برهربام و بر زن و شهر و دیار اسلامی.
بازوان بسیجی بوسه‌گاه روح خداست و بلندای قامتش بازوی امن بندگان الهی.
بسیج، سرو بلند باغ پیروزی است و ستاره سهیل سحرهای ستم سوزی.
بسیج‌، ستاره سماواتیان در زمین است. و صاعقه مرگ ستمگران زمان، سلاح رهایی محرومان است و سوهان روح مستکبران، سنگرنشین سفره هفت‌سین باصفای آزادی است. مرد سنگر و سجاده و سپیده و سبزه و سرخ‌رویی و ستم سوزی.
بسیجی، لاله سرخ‌فام جبهه‌هاست و لؤلؤ صدفهای «لااله الاالله‌». ذوالفقار خشم و غیرت بر سر خناسان و وسوسه‌گران است.

بسیجی، گل‌سرخ لاله‌زار مروت و مردانگی و آب زلال و شیرین در کویر زندگی است.
بسیجی بزرگ، تو فرزند فرزانه کربلایی، تو کبک کوهساران کرامتی، تو کوکب درخشان آسمان کمالی. تو کبوتر سبکبال شبهای حمله‌ای، تو کلام خدا در طور سینای ایرانی.
بسیج، ابر رحمت‌خداست و راحت روح مؤمنان و راهب کویر تفتیده زمان، رهیده از پلیدی‌هاست.
بسیج، صدای صلابت است و سمبل صبوری، اسوه صالحان است و آموزگار صابران.
بسیجی، افسر آزاده اردوی ایمان است.
بسیجی، آتش در خرمن نیرنگ شیطان است.
بسیجی، تندر خشم خدا بر خرمن بیداد است.
*
*
بسیجی، اسطوره روزگار است و آیت ایثار.
بسیج‌، خدنگ رها شده از سوی عرشیان است که قلب پلید شیاطین شرق و غرب را می‌شکافد.
ای بسیجی! رزمت پیروز، عزمت استوار، حرمتت روز افزون، و بزمت با ملکوتیان باد.
بسیج شجره طیبه و درخت تناور و پرثمری است که شکوفه های آن بوی بهار وصل وطراوت تعیین و حدیث عشق می دهد. امام خمینی(ره)
اگر بر کشوری نوای دلنشین تفکر بسیجی طنین انداز شد چشم طمع دشمنان و جهانخواران از آن دور خواهد گردید. امام خمینی(ره)
بسیج مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهیدان گمنامی است که پیروانش برگلدسته های رفیع آن اذان شهادت و رشادت سر داده اند. امام خمینی(ره)
بسیج ، میقات پابرهنگان و معراج اندیشه پاک اسلامی است که تربیت یافتگان آن نام و نشان در گمنامی و بی نشانی گرفته اند. امام خمینی(ره)
ملتی که در خط اسلام ناب محمدی (ص) و مخالف با استکبار و پول پرستی و تحجر گرایی و مقدس نمایی است باید همه ی افرادش بسیجی باشند. امام خمینی(ره)
در این دنیا افتخارم این است که خود بسیجی ام. امام خمینی(ره)
بسیج لشکر مخلص خداست که دفتر تشکل آن را همه ی مجاهدان از اولین تا آخرین امضاء نموده اند. امام خمینی(ره)
بسیج مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهیدان گمنامی است که پیروانش بر گلدسته های رفیع آن اذان شهادت و رشادت سرداده اند. امام خمینی(ره)
تشکیل بسیج در نظام جمهوری اسلامی ایران یقینا” از برکات و الطاف جلیّه ی خداوند تعالی بود که بر ملت عزیز و انقلاب اسلامی ایران ارزانی شد. امام خمینی(ره)
من همواره به خلوص و صفای بسیجیان غبطه می خورم و از خدا می خواهم تا با بسیجیانم محشور گرداند. امام خمینی(ره)
هفته بسیج در حقیقت فرصت و بهانه‌ای برای زنده نگه داشتن ارزشها و روح بسیجی در آحاد ملت، مخصوصاً جوانان پرشور و مدافعان عاشق صادق است. مقام معظم رهبری
فرهنگ بسیجی، فرهنگ معنویت و شجاعت و غیرت و استقلال و آزادگی و اسیر خواستهای حقیر، نشدن است. مقام معظم رهبری
بسیج عظیم مردمی، یکی از نعمتهای بزرگ الهی است. مقام معظم رهبری
بسیج یعنی حضور بهترین و بانشاط ترین و باایمان ترین نیروهای عظیم ملت در میدان هایی که برای منافع ملی، برای اهداف بالا، کشورشان به آنها نیاز دارد. مقام معظم رهبری
بسیج یعنی نیروی کارآمد کشور برای همه میدانها. مقام معظم رهبری
بسیج عبارت است از مجموعه‌ای که در آنها پاک ترین انسانها، فداکارترین و آماده به کارترین جوانان کشور، در راه اهداف عالی این ملت و برای کمال رساندن و به خوشبختی رساندن این کشور جمع شده اند. مقام معظم رهبری
بسیج یکی از برکات انقلاب و از پدیده های بسیار شگفت آور و مخصوص این انقلاب است. مقام معظم رهبری

بسیج در حقیقت مظهر یک وحدت مقدس میان افراد ملت است. مقام معظم رهبری
بسیج در واقع مظهر عشق و ایمان و آگاهی و مجاهدت و آمادگی کامل، برای سربلند کردن کشور و ملت است. مقام معظم رهبری
بسیجی یعنی دل باایمان، مغز متفکّر – دارای آمادگی برای همه میدانهایی که وظیفه این انسان را به آن میدانها فرا می خواند، این معنای بسیجی است. مقام معظم رهبری
هرجا وظیفه‌ای باشد، انسان بسیجی در میدان آن وظیفه، حاضر است. مقام معظم رهبری
بسیج به معنی حضور آمادگی در همان نقطه‌ای است که اسلام و قرآن و امام زمان (ارواحنا فداه) و این انقلاب مقدس به آن نیازمند است. مقام معظم رهبری
فرهنگ بسیجی، فرهنگ معنویت و شجاعت و غیرت و استقلال و آزادگی و اسیر خواستهای حقیر، نشدن است. مقام معظم رهبری
بسیجى بایستى در وسط میدان باشد تا فضیلتهاى اصلى انقلاب زنده بماند. مقام معظم رهبری
بسیج یک افتخار و ارزش است. مقام معظم رهبری
بسیجى گل سرسبد خیل عظیم انقلاب و اسلام است. مقام معظم رهبری
بسیجى، یعنى دل با ایمان، مغز متفکر، داراى آمادگى براى همه‌ى میدانهایى که وظیفه‌یى انسان را به آن میدانها فرا مى‌خواند. مقام معظم رهبری
بسیجى، یک عنوان ارزشمند و والا است. مقام معظم رهبری
به عنوان یک بسیجى، هرجا که انقلاب به وجود من نیاز داشته باشد، حاضرم خدمت کنم. مقام معظم رهبری
جبهه‌هاى جنگ و دفاع مقدس، در طول سالهاى متمادى، از خون عزیزان بسیجى رنگین شد و ناصیه‌ى انقلاب را درخشان کرد. مقام معظم رهبری
  • محمد اسماعیل زاده
  • ۰
  • ۰

گالاری عکس


  • محمد اسماعیل زاده
  • ۰
  • ۰



 شهادت امام حسن عسکری (ع)

شهر سامرا چند سالی بغض کرده بود. اینک این بغض ترکید. غم در کوچه‌های این شهر بیداد می‌کند. باد در میان نخل‌های سر به آسمان سوده می‌چرخد و گویی با صدای خود نوحه و مرثیه می‌خواند. نخل‌ها چونان عزادارانی مو پریشان کرده‌اند و سوگوارانه به خون گریه کردن دجله می‌نگرند.

چند سالی بود که همه سامرا بغض داشت. از همان وقت که خانه تحت محاصره امام در محله عسکر اسیر اختناق بود. کسی وارد خانه امام نمی‌شد مگر اینکه بیگانگان او را تحتنظر می‌گرفتند.

از امروز این خانه شاید این چنگال‌های اختناق شر خود را از اطراف این خانه مهجور بردارند اما چه برداشتنی؟ که همراه است با رفتن آقا و مولای خانه. اهل خانه دیگر جمال زیبای حسن بن علی را نمی‌بینند. این خانه در ماتم فرو رفته است و حرامیان بیرون در می‌خندند. حرامتان باد این خنده! این بی‌شرمان که می‌خندند مزدوران بنی عباس هستند. درست همان‌گونه که سال‌ها پیش جماعتی از بنی امیه در برابر مظلومیت اهل بیت قهقهه زدند و دیدند آنچه دیدند.

امام حسن عسکری در سامرا غریب است همانگونه که امام حسن مجتبی در مدینه غریب بودند. گوئیا تاریخ تکرار می‌شود که دو حسن، دو امام معصوم این‌گونه مظلومانه و غریبانه با سم به شهادت می‌رسند. و این تاریخ است که گواهی می‌دهد جد و جهد در تخریب گنبد و بارگاه حرمین عسکریین کمتر از جد و جهد در تخریب بقیع نبوده است و چه شباهت غم‌انگیزی است این.

بجز مزدوران و عمال حکومت، بقیه شهر در ماتم فرو رفته است. سرمایه شیعه و یازدهمین امام دارد از دست می‌رود. مردم برای تسلیت سر می‌رسند و برای باغ خزان‌زده سامرا چه دردی از این بالاتر که باغبان شهر دیگر نیست؟ باغبانی که دل‌های مردم را پُرگل، پُر از گل‌های معرفت و تدین و آگاهی کرد.

چشمان سامرا خون گریه می‌کند و این اندوهی است جانگزا که با امامت فرزند ایشان بلکه اندکی التیام یابد. اگرچه این داغ بر دل شیعیان آتش می‌زند، آخرین حجت خدا بر روی زمین آبی بر این آتش و مرهمی بر دل‌های سوخته است.




دشمنی و عداوت با اهل بیت رسول الله که هر زمان خود را به رنگی و شکلی درآورده است؛ اکنون در وجود معتمد عباسی به صورت زهرآگین خود را نشان می‌داد. نه این چند روز که چندین سال در تمامی 28 سال عمر شریف حسن بن علی (ع). این چه مسلمانان و چه پیروانی هستند که احترام فرزندان پیامبرشان را نگاه نمی‌دارند؟ چه رذل مردمانی هستند و چه نمک‌ناشناسانی. مگر همه برکت خود را از این خانواده ندارند؟

28 سال غریبانه و تحت کنترل زیست تا زمانی که خورشید هشتمین روز ربیع الاول سر از مشرق بیرون آورد. آنگاه بود که یازدهمین خورشید آسمان امامت و ولایت غروب نمود. حسن بن علی یازدهمین خورشید هدایتگری بود که حق باری تعالی برای روشن نمودن راه شیعه برایشان درنظر گرفته بود.

معتمد عباسی به کسوف و پوشاندن چهره این آفتاب در پناه اختناق خودش راضی نشد. تنها غروب این خورشید بود که او را راضی می‌کرد و او... و امام حسن عسکری... و آه.




زمین و آسمان سوگوارانه در عزای فرزند ارجمند پیامبر اسلام (ص) داغدار و گریان هستند. خجل و سرافکنده با تمامی وجود به عرض تسلیت به تنها فرزند این امام همام اهتمام می‌ورزند. بادها از زمانی که امام حسن عسکری مسموم شدند، خشک و مسموم سرفه می‌کنند.

آه از انسان‌ها اگر به اندازه آسمان و زمین اندوهگین نباشند. آه اگر به اندازه آسمان و زمین منتظر نباشند تا تنها فرزند امام حسن عسکری (ع) برای دادگستری و ستاندن حق اهل بیت به پا خیزد.

به جان عهد می‌بندیم با تو که مرثیه تو را بسراییم و پشتیبانی از نایب تو را در دل‌های خود بکاریم. ما منتظر منتقم هستیم.

تایپوگرافی  یا امام حسن عسگری


حسن بن علی عسکری (ع) روزها را روزه می‌گرفت و شب‌ها را به عبادت و شب‌زنده‌داری می‌پرداخت. سال‌ها به حبس خبیثان و بدسیرتان در قفس محله عسکریه شهر سامرا اسیر بود؛ وقتی از حبس و اسارت درآمد، دیگر نه در این دنیا بلکه مرغ وجودش به ملکوت اعلا پرکشید. روزهای آخر که تشنه لب از سم دشمن، به خود می‌پچیچید، فرشتگان لقای الهی و پایان اسارت را مژده می‌دادند.

این رهایی برای جناب امام حسن عسکری سوگ ندارد، که رفتن ایشان شهادت است و فور عظیم. سوگ از آن آن است که تنها و بی‌کس می‌شود؛ این شیعیان هستند که پدری مهربان را از دست می‌دهند. شیعیان! تسلیت.

شیعیانی که این سال‌ها زیاد هم نمی‌توانستند امام را ببینند. مگر اندکی از آنها با واسطه‌ای و این مگر می‌توانست دلیلی داشته باشد جز آشنا شدن با دوران غیبت؟ ما شیعیان بی‌تابانه در انتظار دیدن روی ولی و جانشین هستیم.




دل سامرا تنگ است و دل جهان تنگ است و آسمان و زمین دلتنگ است. اماممان حسن با علی العسکری (ع) جهان را وداع می‌گوید بعد از 28 سال زیستن و 6 سال امامت که با درد و رنج سپری شد و این همه مهربانی پنهان را چگونه می‌توان به عزاداری نشست؟ چگونه می‌توان برای دل حجت بن حسن مرهمی شد؟ پسری که در مصیبت پدر است و بار ولایت را نیز بر دوش دارد و از امروز نبض عالم هستی را به دست او داده‌اند؟

پسر چهار ساله شاهد است که پدر بزرگوارش از تب و دردی که از اثرات زهر است، می‌سوزد. می‌داند که این زهر دشمنانی است که اکنون بیرون از خانه در کمین هستند تا خبر شهادت امام حسن عسکری را به معتمد خلیفه عباسی برسانند و مژدگانی بگیرند. اهل خانه ضجه می‌زنند.

نرجس بانو همسر امام و حکیمه خاتون عمه ایشان، مغموم و سر در گریبان دست به دعا برداشته‌اند. باید پنهان بود. باید منتظر بود. منتظر روزی که پسر چهار ساله 313 یار خود را بیابد و همه این غم و غصه‌ها را از بین ببرد. جهان زنده و قائم است تا آن قیام وعده داده شده.




دشمنان خدا حلقه حلقه دور خانه اهل بیت عصمت و طهارت را گرفته‌اند. گوش به زنگ. یکی یکی می‌شمارند. نفس‌های امام، ذکرهای امام، نمازهای امام و ناله‌های امام را. فضای سامرا همانقدر مسموم است که جگر امام.

آسمان و زمین همانقدر تنگ است که حلقه محاصره منزل امام.

حتی حرف زدن با اطرافیان دشوار است که دیوارهای خانه گویا چشم و گوش دشمنان هستند.

چشم و گوش دشمنانی که شاید خود نیز علت این عداوت را ندانند.

کور و بی‌مقدار هستند که نمی‌دانند انکه در محاصره گرفته‌اند و آرزوی شهادتش را می‌کشند، مهربان‌ترین انسان روی زمین است.

اگر قدم پیش بگذارند و چیزی از امام طلب کنند، سخاوتش را خواهند دید.

هزاران افسوس که نمی‌خواهند ببینند.

نمی‌دانند بهار رد پای امام را می‌جوید تا سبز شود.

نمی‌دانند ستاره‌ها به امید درخشیدن بر بام خانه آن حضرت است که سوسو می‌زنند.

نمی‌دانند و دشمنی از همین ندانستن است که آغاز شده و قرن‌ها ادامه دارد.

نادانی که غربت امام حسن عسکری را رقم زد، سال‌هاست غربت و تنهایی امام حجت بن الحسن را ادامه می‌دهد.

  • محمد اسماعیل زاده
  • ۰
  • ۰

تصاویری

کارت پستال رحلت پیامبر اکرم (ص)

کارت پستال رحلت پیامبر,کارت پستال رحلت حضرت محمد

کارت پستال رحلت پیامبر اکرم (ص)

کارت پستال رحلت پیامبر,کارت پستال رحلت حضرت محمد

کارت پستال رحلت پیامبر اکرم (ص)

کارت پستال رحلت پیامبر,کارت پستال رحلت حضرت محمد

کارت پستال رحلت پیامبر اکرم (ص)

کارت پستال رحلت پیامبر,کارت پستال رحلت حضرت محمد

کارت پستال رحلت پیامبر اکرم (ص)

کارت پستال رحلت پیامبر,کارت پستال رحلت حضرت محمد

کارت پستال رحلت پیامبر اکرم (ص)

کارت پستال رحلت پیامبر,کارت پستال رحلت حضرت محمد

کارت پستال رحلت پیامبر اکرم (ص)

کارت پستال رحلت پیامبر,کارت پستال رحلت حضرت محمد

کارت پستال رحلت پیامبر اکرم (ص)

کارت پستال رحلت پیامبر,کارت پستال رحلت حضرت محمد

کارت پستال رحلت پیامبر اکرم (ص)

کارت پستال رحلت پیامبر,کارت پستال رحلت حضرت محمد

کارت پستال رحلت پیامبر اکرم (ص)

کارت پستال رحلت پیامبر,کارت پستال رحلت حضرت محمد

کارت پستال رحلت پیامبر اکرم (ص)

کارت پستال رحلت پیامبر,کارت پستال رحلت حضرت محمد

کارت پستال رحلت پیامبر اکرم (ص)

کارت پستال رحلت پیامبر,کارت پستال رحلت حضرت محمد

 





  • محمد اسماعیل زاده
  • ۰
  • ۰

رحلت پیامبر اکرم (ص)

کارت پستال رحلت پیامبر,کارت پستال رحلت حضرت محمد

  • محمد اسماعیل زاده
  • ۰
  • ۰

محمد صلی الله علیه و آله همواره زنده است.

مدینه ایمان، رسول رحمت را از دست داده است و مکّه توحید، محور وحدت را. اینک، خدای سبحان، رسول عزت آفرین را به جوار خویش برده و امت در سوگ آن پدر، یتیم شده است. آری، هر چندرابطه وحی، میان آسمان و زمین، و خدا و بشر قطع شده، ولی حضرت رسول صلی الله علیه و آله همیشه زنده است؛ در اذانی که مؤذّن فریاد برمی آورد؛ در تشهدی که نمازگزار می خواند؛ در نمازی که درپهنه زمین و در ازنای زمان برپا می شود؛ در جهاد هر رزمنده، در خشوع هر عارف، در تعلّم هر علم آموز، در عدالت گستری هر حاکم و در مقاوت هر مسلمان. آیا ایستادگی مسلمانان عصر حاضر در برابر هجوم نظامی سیاسی و فرهنگی استعمار و استکبار، یادآور همان مقاومت های دین مداران صدر اسلام در برابر شکنجه های قریش و محاصره شعب ابی طالب نیست؟ آری، راه، همان راه است و پیام، همان پیام پس محمد صلی الله علیه و آله همواره زنده است.

مدینه در سوگ

سروش، تو را استواری بخشید و بزرگ داشت، تا ندای حق تعالی را در همه سرزمین ها بیفشانی، تا از همه جای خاک، نهال ایمان بشکفد، و چراغ وحدانیت، همه جا را به روشنی بیاراید. تو، تن را به خدای خویش سپردی و جان را در طبق اخلاص نهادی و یک تنه در برابر دنیای کفر و باطل ایستادی. نام تو، دل های کافران را می سوزانَد، و یاد تو آرام بخش خاطر مؤمنان است. اینک هر چند از میان امت رفته ای، اما درس ایمان و وفا و جهاد و صبر که به پیروان خویش آموخته ای، باقی است. هم اکنون گرچه مدینه، در سوگ نشسته است، اما در رواق چشم های اشکبار، انعکاس جاودانگی تو پیداست. امروز، گرچه محشر غم و قیامت اندوه برپاست، لیکن این داغ جانکاه را، شکوه آیین و فروغ نامت، تسلی می دهد. نام تو زیور هر بامداد و شامگاه ما باد ای رسول.

بیست و هشتم صفر

ماه صفر رو به پایان است. رحلت جانسوز رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در بیست و هشتم، و شهادت امام هشتم در آخرین روز این ماه، ایّام اندوهبار در این ماه است. از آغاز محرم، تا عاشورا، اربعین و بیست و هشتم صفر، روز رحلت حضرت رسول صلی الله علیه و آله سرشک غم باریده ایم. این غم در سوگ فرزانه ترین فریاد تاریخ است. مردی که برادر نور، انفجار گستره اخلاص، پاک تر از نسیم و شبنم، پیام آور رستگاری و فلاح، سرچشمه روشن آب حیات، پیام آور مهر و دین، سفیر کبیر هدایت، مکمل مکارم، و مرد میدان عدالت و ایمان بود. آری، ای رسول، ای خلاصه هستی، ای مصطفا، تو بودی که کنگره های کاخ های ستم را فروریختی، دریاچه های کفر را خشکاندی، خواب آلودگان زمانه را پریشان ساختی، و سند محکومیت شرک و ظلم را به امضا رساندی. پس اینک سلامی سبز نثارت باد ای امین.

خون پرستوه

هنوز هم صدای خوب او، در سراسر تاریخ به گوش می رسد. هنوز هم قامتش، به بلندای آسمان حقیقت است. به صلابت صخره ها می ماند و به عظمت کوهساران. ردای بلند رسالت بر دوش او زیبنده بود و نخل پربار هدایت وامامت، از کلام وی قوام یافت و تداوم پذیرفت. او، قله بلند شرافت و فضیلت، گنجینه ارزشمند کرامت، ستاره راهنمای بشریت، پیام آور برگزیده خداوند، مهتر پیامبران، امینِ حضرت رحمان، پایه استوار ایمان، پاکیزه ترین آفریده خدا، و معدن لطف و صفا بود. امروز در ماتم آن رسول مدنی، دل ها دریای خون است و دیده ها در امواج اشک شناور است. امروز میهن اسلامی ما، غرق ماتم است و مردم مسلمان در سوگ رسول ایمان. امروز، غروب هم، رنگ ماتم او را دارد. درود شقایق ها بر تو باد و خون پرستوها نثار راه پاکت، ای ماندگارترین یادِ زمانه.

اشکِ غم

شب هجر رسول وحی آمد شب قطع نزول وحی آمد
فلک را رکنِ آرامش شکسته زمین از اشکِ غم، در گل نشسته
ملایک جمله در جوش و خروشند خلایق جمله از ماتم خموشند
کنار بستر باباست زهرا ز غم دامانْش چون دریاست زهرا
به یک سو سر به دامن بوتراب است ز دیده اشک باران چون سحاب است
به سویی مجتبی در شور و شین است دو دستش حلقه بر دوش حسین است
نگاه مهر و ماه و هر دو کوکب شده خیره به حال زار زینب
همه حالی غمین دارند امشب زدیده اشک می بارند امشب

در ماتم رسول

امروز مسلمانان ماتم زده اند. امروز امت اسلام در سوگ است و شوری دگر به سر دارد. امروز دنیای اسلام را حالی دیگر است و هوایی دیگر. گویی هاله های ماتم و اندوه، سر تا پای وجودش را فرا گرفته است. گویی غریب شده است. گویی عقده ها آن چنان گلویش را می فشارند که دیگر تاب مقاومت در برابرقطره های اشکش ندارد. آری، امروزجهان اسلام عزادار است و در ماتم رسول گرامی خویش به سوگ نشسته است. مردی که دروازه های نور را به روی بشریت گشود. مردی که عطر رویش وجودش، باغستان گرانقدر توحید را به سبزه و گل و میوه آراست. مردی که شکوه و جلالش، همینه مشرکان را در هم شکست. مردی که آوازه جمالش، زیبایی را شرمگین ساخت. پیامبر را می گویم؛ آبشاری از نورانیت. رودی از آزادگی که در بسترزمان و زمین روان شد. یادگار بزرگ خداوند، رسول خدا، محمد مصطفی صلی الله علیه و آله ، که بر او هزاران درود باد.

مراسم غسل پیامبر

وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله از دنیا رفت، در حدود شصت و سه سال عمر داشت. پس از وفات رسول اکرم صلی الله علیه و آله امیرمؤمنان علیه السلام جسد مطهر پیامبر صلی الله علیه و آله را غسل داد و کفن کرد؛ زیرا پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرموده بودند که نزدیک ترین فرد، مرا غسل خواهد داد. بر بدن پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله نماز گزارد و آن بزرگوار را در همان خانه خودش به خاک سپرد. پیامبر آزادی بخش، مکتبی سازنده، با دو پایه اساسی قرآن و عترت از خویش به یادگار گذاشت تا همواره راهنمای بشریت به حق و فضیلت و سعادت باشد. هم به یُمن تلاش های خداپسندانه و تحول آفرین آن پیامبر حق بود که طاغوت زمانه ما نیز در هم شکست و به برکت راهبری مردی از خاندان رسول صلی الله علیه و آله و همت مردمی دلباخته به قوانین اسلام، انقلاب اسلامی ما به پیروزی رسید و نظام جمهوری اسلامی، در این مرز و بومِ مفتخر به پیروی از محمد صلی الله علیه و آله استقرار یافت.

عذار محمد صلی الله علیه و آله

گل نکند جلوه درجوار محمد رونق گل می برد، عَذار محمد
گل شود افسرده از خزان ولیکن نیست خزان از پی بهار محمد
سایه ندارد ولی به عالم امکان سایه فکنده است اقتدار محمد
شمس رخش همجوار زلف سیه فام آیت «واللّیل» و «والنّهار» محمد
تا که بمانَد اثر ز نکهت مویش خاک حسین است یادگار محمد
تربت خوشبوی کربلای معلاست یک اثر از موی مشکبار محمد
آیت فتحش به اهتزاز درآمد دست خدا بود چون که یار محمد
من چه بگویم (حسان) به مدح و ثنایش بس بُودَش مدح کردگار محمد

گل سرخ معن

آنچه پیامبر صلی الله علیه و آله بر امت اسلام خواند یکسره مایه حیات است و وسیله نجات. راهی هموار در داغستان دنیا که پای اندیشه بشر را از ریگ خطا مصون می دارد. و احکامی سراسر حکمت که ریشه در فطرت انسان دارد. او که درهای باغ سبز معرفت را بر پیروان مکتب خویش گشود، و پیام آورِ این حکمت بود، به یقین شخصیتی بزرگ دارد و ستودنی. دل او آسمان معرفت الهی است وکلامش باران رحمت خداوند. او هدف آفرینش، عصاره خلقت، گلِ سرخِ معنا درگلزار هستی، روح سبز باران، اسوه ای برای همه نیکان، گرمای زندگی بخشِ تنِ زمان و مکان، زیباترین آواز همه بلبلانِ گلزارِ ایمان، و پیامبر ستوده پروردگار جهان است. حال که چنین است بر پویندگان راه محمد است که آن پیام آور مهر و دین و صداقت را بشناسند و جان خویش را آینه روشن او سازند و در پاسداشت آیینش بکوشند.

امام صادق علیه السلام و احترام به پیامبر صلی الله علیه و آله

شخصی به حضور امام صادق علیه السلام رسید. حضرت علیه السلام حال او را جویا شد. گفت: خداوند به من فرزندی داده است. امام پرسید: نامش را چه گذاشته ای؟ گفت: محمد. امام با شنیدن این نام صورتش را به عنوان احترام نزدیک زمین آورد و گفت:محمد، محمد، محمد. آنگاه ادامه داد: خودم، فرزندانم، پدرم، مادرم، و تمام اهل روی زمین به فدای رسول خدا صلی الله علیه و آله . مالک، امام فرقه مالکی، می گوید: جعفر صادق علیه السلام هنگامی که نام پیامبر صلی الله علیه و آله را می بُرد، رنگ چهره اش تغییر می یافت، تا آنجا که باز شناخته نمی شد. من کسی را چون او این چنین نیافتم.

فضیلت صلوات بر محمد صلی الله علیه و آله

خدای متعال در قرآن کریم می فرماید: «انّ اللّه و ملائکته یصلّون علی النبی، یا ایّها الذین آمنوا صلّوا علیه و سلّموا تسلیما؛ خدا و فرشتگان بر پیامبر صلی الله علیه و آله درود می فرستند.ای کسانی که ایمان آورده اید، شما نیز بر او درود فرستید و او را بسیار فرمان برید». در بیان فضیلت صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و آله و آل او، روایات فراوانی وارد شده است که به دو روایت اشاره می کنیم: امام رضا علیه السلام فرمود: کسی که نمی تواند گناهان خویش را با توبه و انابه و تحمل رنج عبادت محو کند، باید بسیار صلوات بفرستد. در روایت دیگری چنین آمده است: چیزی به اندازه صلوات بر محمد صلی الله علیه و آله و آل او در ترازوی اعمال سنگینی نمی کند.

مشورت در سیره پیامبر صلی الله علیه و آله

یکی از عناصر اساسی در سیره رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله ، مسأله مشورت است. دوران حکومت اسلامی نبی اکرم صلی الله علیه و آله و زندگی آن حضرت نشان می دهد که یکی از عوامل موفقیت پیامبراکرم صلی الله علیه و آله در پیشبرد هدف های اسلامی مسئله مشورت بوده است. آن حضرت نشان داد که با مشورت و رعایت اصول و مبانی مدیریت می توان جامعه را در موقعیت های بحرانی اداره کرد و خودرأیی و خودسری را ـ که از بزرگ ترین آفت های فرهنگی و اجتماعی است ـ از ساحت اجتماع دور ساخت. آن حضرت به همگان آموخت که همه انسان ها، حتی آنها که از تفکر قوی برخوردارند و صاحب بهترین اندیشه اند، به مشورت نیازمندند و اگر خود را از مشاوره با دیگران بی نیاز ببینند، شکست می خورند. اما اگر با مردم مشاوره و رایزنی داشته باشند و شخصیت و دیدگاه های آنان را نادیده نگیرند و از استعدادهای آنان بهره برند، نه تنها از خطر فرورفتن در استبداد دور می گردند، بلکه به آرا و اندیشه های استوار دست می یابند.

توجه به حال کشاورزان در سیره رسول اکرم صلی الله علیه و آله

کشاورزی در فرهنگ دینی از اهمیت بسیار برخوردار است. این کار نه تنها در کلمات بزرگان دین اسلام مورد بیشترین تأکید قرار گرفته، بلکه اکثر پیامبران الهی و پیشوایان معصوم و بندگان صالح عملاً به این کار پرداخته و به آن افتخار کرده اند. آن بزرگان، کشاورزان را انسان هایی ارزشمند، متوکل، نیکوکار، صاحب پاک ترین و حلال ترین شغل ها و سودمند به حال جامعه معرفی کرده و در جهان آخرت، صاحب بهترین مقامات دانسته اند؛ زیرا نه تنها زندگی فردی هر شخص، بلکه زندگی اجتماع و ملت ها هم به تولیدات و محصولات کشاورزی آن جامعه وابسته است. هر جامعه ای که بخواهد مستقل و آزادزندگی کند و سرنوشت خودش را با دست خود رقم بزند، باید در کشاورزی استقلال داشته و بتواند محصولات مورد نیازش را خودش تولیدکند. از این رو همواره یکی از وصایای رسول اکرم صلی الله علیه و آله به زمامداران جامعه اسلامی، توجه به حال کشاورزان بود. آن حضرت خطاب به امام علی صلی الله علیه و آله فرمود: «یا علی، مبادا در حکومت تو به کشاورزان ستم شود».

درختکاری از منظر پیامبر صلی الله علیه و آله

کشاورزان مؤمن با کوشش و زحمات طاقت فرسا زمین های خشک را آباد کرده و به آن طراوت و زیبایی می بخشند. آنان ریشه های وابستگی را می خشکانند و برای کشور خویش استقلال را به ارمغان می آورند. یکی از امور مربوط به کشاورزی، نهال کاری و درختکاری است که مورد توجه رهبران بزرگوار مکتب اسلام قرار گرفته است. پیامبران بزرگ الهی، از جمله خاتم ایشان حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله ، در فرصت های مختلف به این کار می پرداختند. امامان معصوم ما هم که وارثان انبیای الهی اند، از موقعیت های به دست آمده استفاده می کردند و به باغداری، درختکاری، گلکاری و ایجاد فضاهای سبز می پرداختند. از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمودند: هر مسلمانی که نهال درختی بنشاند و بارور کند، خداوند متعال در مقابل، برای او نهال درختی در بهشت قرار می دهد. در روایت دیگری جابر بن عبداللّه انصاری از پیامبر نقل می کند که فرمود: هیچ مسلمانی نهالی نمی کارد، مگر آنکه هر موجودی که از آن استفاده کند، برای او صدقه شمرده می شود.

نفوذ معنوی پیامبر صلی الله علیه و آله

خوشتر آن باشد که سرّ دلبران گفته آید در حدیث دیگران

مقام و شخصیت معنوی و آسمانی پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و روح بلند و والای آن گرامی نه تنها ما را شیفه خود ساخته، بلکه بسیاری از بیگانگان را بر آن داشته تا از عظمت وی سخن برانندو آن فرزانه را گرامی بدارند. «دکتر جان ویلیام دراپر» دراین باره چنین می گوید: «چهار سال پس از امپراطوری ژوستی نین، یعنی در سال 569(م)، در عربستان مردی به دنیا آمد که در بین تمام مردان کره زمین، بزرگ ترین نفوذ را در نوع بشر داشت و او محمد صلی الله علیه و آله بود».

پیامبر از دیدگاه دانشمند مسیحی

«بک خوری»، دانشمند مسیحی، رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله را انسان یگانه و بی نظیری می داند و چنین می گوید: «این است محمد صلی الله علیه و آله ، بزرگ ترین بزرگان دنیا. چشم روزگار دیگر مانند او را نخواهد دید. دین مقدس او کامل ترین ادیان است. شریعت مقدس آن جناب حاوی مسایل علمی، اجتماعی، ادبی و تشریعی است. پیغمبر اسلام، مردم را به نام مبارک خداوند به دین خود دعوت کرده است... محمد صلی الله علیه و آله بزرگ ترین بزرگان گذشته و آینده کره زمین است. او به خوبی توانست از مردم وحشی و پراکنده عرب، ملتی یگانه و یگانه پرست تشکیل دهد و جهان آن روز را مسخر کند و بزرگ ترین دیانتی که مشتمل بر تمام حقوق و واجبات و اصول داد و ستد مردم بر اساس مترقی ترین و کامل ترین قوانین جهان باشد، بیاورد».

پیامبر صلی الله علیه و آله در نگاه کشیش بوسفورت اسمیت

«کشیش بوسفورت اسمیت» رسول گرامی اسلام را قانونگذاری والا دانسته و درباره آن گرامی چنین اظهار نظر می کند: «محمد صلی الله علیه و آله وضع اجتماعی زن را ترقی داد. او را از قیمومیت استبدادی خویشاوندان یا آقا و شوهرش نجات داد و قانونی در مقابل بدرفتاری های شوهران آورد و جلوی زنده به گور کردن دختران را که در دوران جاهلیت رسم بود، گرفت. این تنها نبود؛ زیرا علاوه بر این که برای تعدد زوجات شروط بسیاری قایل شد، نوعی مقررات اخلاقی وضع کرد که روابط زن را در اجتماع طوری ترقی داد که تاکنون نظیر آن در عالم پیدا نشده و طبقه بندی های اجتماع را ـ که موجب عدم ترقی افراد در جامعه ها و فخر و مباهات بی معنی به یکدیگر است ـ در کشورهای اسلامی از بین برد».

پیامبر صلی الله علیه و آله و رفق و مدار

مدارا از اصولی است که در سیره اجتماعی رسول اکرم(ص) اهمیت بسیاری دارد و مایه قوام و دوام مناسبات صحیح اجتماعی است. برخوردهای از سر رفق و ملایمت و به دور از درشتی و خشونت آن حضرت، در معاشرت های اجتماعی، سازنده ترین عنصر در اصلاح جامعه و روابط و مناسبات اجتماعی بود. آن گرامی از سخت گیری های بی موردو خشونت های نابجا پرهیز داشت و هرگز برای پیشبرد مقاصد اجتماعی خویش در میان مسلمانان، از حرکت های تند و خشونت آمیز بهره نگرفت. او همان طور که مأمور به برپایی واجبات بود، مأمور به رفتاری از سر مدارا بود و می فرمود: خداوند متعال، همان گونه که مرا به برپایی واجبات امر کرده، به مدارا با مردم نیز امر کرده است. آری آن حضرت با همین مدارا توانست جامعه را متحول سازد و با ملایمت، دنیای مردم و آخرت آنان را اصلاح کند و جامعه را به سوی کمال و سعات سوق دهد.

پیامبر صلی الله علیه و آله و تکریم کودک

از مسایل مهم در سیره اجتماعی پیامبر صلی الله علیه و آله ، تکریم کودکان است. تأکید آن رسول کرامت صلی الله علیه و آله ، بر احترام فرزندان و برخوردهای احترام آمیز با آنان، برای این است که شرافت ذاتی آنها سرکوب نشود و انسان هایی رشد یابند که کرامتشان آنان را سالم، صالح و قائم به حق بار آورد رفتار پسندیده و گرامی داشتن کودکان است که آنها را افرادی مستقل، آزاده، با شرافت و صاحب فضیلت می سازد. اگر کودک کرامت دید و شخصیت حقیقی اش را پاس داشتند، راستگو، پاک طینت، نیک اندیش و با فضیلت بار می آید و چنانچه مورد تحقیر و اهانت قرار گیرد، رشد فضایل در او متوقف شده، به انحراف و کجی می گراید. از این رو پیامبر اکرم(ص) فرمود: وقتی نام فرزندتان را می بَرید او را گرامی بدارید و جای نشستن را برای او توسعه دهید و احترامش کنید و نسبت به او رو ترش نکنید.

خوشرویی پیامبر صلی الله علیه و آله

جدی بودن رسالت و سنگین بودن بار مسئوولیت، مانع از خوشرویی رسول گرامی اسلام نمی شد. ایشان هرچند غمین بودند، آثار آن را ظاهر نمی کرند و همواره متبسم و خندان بودند. خنده حضرت ملایم و بیشتر به صورت تبسم و لبخند بود و به کسانی که جدی بودن را در اخم کردن و خشونت چهره می دانستند، می آموخت که مؤمن باید خندان باشد. حضرت رسول(ص) نه تنها متبسم بود که با دوستان و اصحاب خود شوخی نیز می کرد؛ هر چند این شوخی ها بسیار ظریف و در چارچوب معقولی بود و از حدود عفاف و اخلاق خارج نمی شد. در حقیقت همین خوش رویی و اخلاق والا بود که مردم را شیفته حضرت کرد و از مردمانی وحشی که دختران خود را زنده به گور می کردند، امتی یگانه و مردمی مهربان که برادروار با هم می زیستند پدید آورد. درود فرشتگان بر روان آفتابی رسول گرامی اسلام باد.

سیرت محمد صلی الله علیه و آله

بدون شک آنچه رسول گرامی اسلام را یگانه می کرد سیرت آن فرزانه تاریخ بود. قرآن کریم اشاراتی گذرا به این سیرت برجسته می کند که با تأمل در آنها و مطالعه آنچه مورخان در این باب گفته اند، می توان تصویری نسبتا دقیق از سیرت آن حضرت ترسیم کرد. اگر ما نتوانیم به صورت، محمدی شویم، بی شک می توانیم به سیرت محمدی شویم. نه تنها می توانیم، که باید بتوانیم و محمدی بشویم. قرآن کریم صریحا می فرمایدکه محمد(ص) الگویی نیک برای مسلمانان است و هر کس خواهان خیر دنیا و آخرت باشد، باید بکوشد او و حرکاتش را نصب العین خود قرار دهد و همواره در پی محمدی شدن باشد.

گذشت پیامبر صلی الله علیه و آله

رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله هرگز در پی انتقام گرفتن از دشمنان خود و کینه کشی نبود. برعکس، پس از دست یافتن بر آنها و تسلط بر شبه جزیره و فتح مکه آنان را بخشود و دست به مقابله به مثل نزد. ابوسفیان فرمانده مشرکان در جنگ های بدر و احد و احزاب بود، از فکر و ثروت خود برای نابود کردن دعوت محمد صلی الله علیه و آله مایه می گذاشت، اندک تردیدی در مبارزه با محمد(ص) نداشت و هر جا سخن از توطئه بود، حضور داشت. همسرش هندنیز از مشوقان او و دشمنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بود. همو بود که وحشی را تشویق کرد تا حمزه سیدالشهدا را در جنگ احد بکشد و در عوض حکم آزادی خود را دریافت کند. همین هند بود که همراه با چند زن دیگر در جنگ احد شرکت کرد و مشرکان را به مبارزه با محمد(ص) برمی انگیخت و پس از به شهادت رسیدن حمزه پهلویش را شکافت و جگرش را بیرون کشید. ولی پیامبر خدا در برابر این همه کینه توزی چه کرد؟ همین که مکه را فتح کرد، اعلام کرد هر کس در خانه خود بماند درامان است. هر کس به خانه خدا برود در امان است و هر کس به خانه ابوسفیان برود، نیز در امان است.

مساوات در سیره رسول اکرم صلی الله علیه و آله

مساواتی که اسلام مقرر داشته و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آن را به فعلیت درآورده است، در تاریخ بشر بی نظیر است. در منطق قرآن کریم، انسان ها همه از یک سرچشمه و فرزندان یک پدر و مادرند وفرقی میانشان نیست.

پیش قرآن بنده و مولا یکی است بوریا و مسند دیبا یکی است

این مساوات برخاسته از منطق قرآن را به تمام معنی در زندگی پیامبر(ص) می بینیم، از منظر پیامبرِ عدالت، همه افراد مانند دندانه های شانه مساویند و هیچ مزیتی بر یکدیگر جز تقوا ندارند. آن گرامی حتی در نگاه کردن به اصحاب، مساوات را پاس می داشت. از امام صادق علیه السلام نقل شده است که مجلس وی چنان بود که هیچ تفاوتی میان او و اصحابش دیده نمی شد؛ در حلقه ای میان اصحاب می نشست تا هیچ برتری وجود نداشته باشد. آری، تلاش پیامبر خدا(ص) در دوران 23 ساله رسالت بر آن بود که مردمان را با شیوه مساوات آشنا کند و کلیه فضلیت های بی اساس را که با فطرت انسانی بیگانه است بسوزاند و محو کند و چنین کرد:

امتیازات نسب را پاک سوخت آتش او این خس و خاشاک سوخت

پیامبر صلی الله علیه و آله و سفارش به وحدت

در گستره گیتی، واژه دل انگیز وحدت ستاره وار می درخشد و درخشش هستی آفرین آن، زوایای آفرینش را زیب و زینتی خاص می بخشد. وحدت و یکپارچگی اثر معجزه آمیزی در پیشرفت اهداف و سربلندی و پیروزی اجتماعات دارد. در نقطه مقابل آن، آهنگ شوم افتراق و اختلاف، همواره ارمغانی جز ویرانی و تباهی و مرگ نداشته است. از این رو در گفتار پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله با تعبیرهای جالب توجه و عمیق نسبت به مسأله وحدت و برادری ترغیب شده و از هرگونه پراکندگی و تفرقه نهی شده است. آن حضرت در این زمینه فرمود: افراد با ایمان نسبت به یکدیگر همانند اجزای یک ساختمان اند که هر جزئی از آن، جزء دیگر را محکم می کند؛ و نیز فرمود: مؤمنان هم چون یک روحند. بدان امید که سخنان گوهربار رسول مهر را همواره آویزه گوشمان قرار داده، برای گسترش، وحدت و انسجام امت اسلام بیش از پیش تلاش کنیم.

در مدح رسول صلی الله علیه و آله

محمد که بی دعوی تخت و تاج ز شاهان به شمشیر بستد خراج
غلط گفتم، آن شاه سدره سریر که هم تاجور بود وهم تخت گیر
تنش محرم تخت افلاک بود سرش صاحب تاج لولاک بود
فرشته نمودار ایزد شناس که ما را بدو هست از ایزد سپاس
رساننده ما را به خرم بهشت رهاننده از دوزخ تنگ وزشت
نیرزد به خاک سر کوی او سر ما همه یک سر موی او
سرآمدترینِ همه سروران گزیده ترین جمله پیغمبران
گر آدم ز مینو در آمد به خاک شد آن گنج خاکی به مینوی پاک
گر آمد برون ماه یوسف ز چاه شد آن چشمه از چاه بر اوج ماه
اگر خضر بر آب حیوان گذشت محمد ز سر چشمه جان گذشت
وگر طارم موسی از طور بود سراپرده احمد از نور بود

روایات رسول اکرم صلی الله علیه و آله

انسان در دین خود از دوستش تأثیر می پذیرد. پس لازم است که هر یک از شما در انتخاب دوست دقت کنید.

کسی که به حقوق او توجه داری ولی او به حق تو توجه ندارد، رفیق خوبی نخواهد بود.

بهترین خانه های شما خانه ای است که در آن به یتیمی احسان شود و بدترین خانه ها خانه ای است که در آن نسبت به یتیمی بدرفتاری و ستم شود.

جوان بخشنده زاهد نزد خداوند محبوب تر از پیرمرد عابدی است که بُخل بورزد.

خداوند دوست دارد بنده اش در طلب حلال سختکوش باشد.

بهترین صدقه آموختن دانش و تعلیم آن به برادر دینی است.

بالاتر از هر کار نیکو، نیکیِ دیگری است تا این که شخص در راه خدا کشته شود. آن زمان که در راه خدا شهید شد، بالاتر از آن نیکویی وجود ندارد.

خوشا به حال کسی که از زیادگویی پرهیز کند و زیادی مال خود را در راه خدا انفاق نماید.

در طلب دنیا معتدل باشید زیرا به هر کس هر چه قسمت اوست می رسد.

روز قیامت هیچ کس قدم از قدم برنمی دارد مگر این که چهار چیز از او پرسیده شود 1ـ از عمرش که در چه راهی گذارند. 2ـ از جوانیش که چگونه و در چه راهی سپری کرد. 3ـ از مال و ثروتش که از کجا به دست آورده و در چه راهی مصرف کرده. 4ـ از محبت ما خاندان.

  • محمد اسماعیل زاده
  • ۰
  • ۰

تصاویر

  • محمد اسماعیل زاده
  • ۰
  • ۰
متن های زیبا در مورد سیزده آبان روز دانش آموز

 سیزده آبان روز دانش آموز

 

به مناسبت سیزده آبان که به عنوان روز دانش اموز نامگذار ی شده است دلیل این نامگذاری و زیباترین متن های مرتبط با آن را برای شما در ادامه این مطلب از ایران ناز گردآوری کرده ایم. سیزده آبان ۵۷ بود. دانشجویان و دانش آموزان، مانند روزهای پیش، در دانشگاه تهران اجتماع کرده بودند و با شعارهای توفنده و مشت های گره کرده، جنایت های رژیم منفور پهلوی را محکوم می کردند و خواهان برپایی حکومت اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) بودند. عده ای از جوانان در کنار نرده های دانشگاه و عده ای دیگر در زمین چمن دانشگاه، علیه رژیم شعار می دادند.

 

این وضعیت تا ظهر ادامه داشت، که ناگهان، گلوله های قساوت دژخیمان شاه، فضای پیرامون دانشگاه را در تاریکی فرو برد. بیش از شصت تن از دانش آموزان، به خاک و خون کشیده شدند. به همین مناسبت، این روز را روز دانش آموز نامیدند، تا برای همیشه چراغی فرا راه دانش آموزان عزیز کشورمان باشد و روحیه ی ظلم ستیزی و عدالت خواهی را در آنان، هماره زنده نگه دارد.

 


 

در حالی که انقلاب اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی(ره) به روزهای سرنوشت سازی نزدیک می‌شد همه اقشار مردم ایران از زن و مرد و پیر و جوان، سعی در ایفا کردن نقش تاریخی خود و عمل به تکلیف الهی داشتند. در این میان دانش‌آموزان و نوجوانان شور و حال دیگری داشتند. صبح روز ۱۳ آبان ۱۳۵۷، دانش‌آموزان در حالی که مدارس را تعطیل کرده بودند، به سمت دانشگاه تهران حرکت کردند تا صدای اعتراض خود را به گوش همگان برسانند. این جوانان پر شور و خداجو، گروه گروه، داخل دانشگاه شدند و به همراه دانشجویان و گروه‌های دیگری از مردم در زمین چمن دانشگاه اجتماع کردند. مأموران،‌ ابتدا چند گلوله گاز اشک‌آور در میان این جمعیت خروشان پرتاب کردند؛ اما، اجتماع کنندگان در حالی که به سختی نفس می‌کشیدند، صدای خود را رساتر کرده و با فریاد الله‌اکبر، لرزه بر اندام مأموران مسلح شاه افکندند.

 


 

 

یوم اللّه سیزده آبان، یادآور حماسه ها، ایثارها و فداکاری های دانش آموزان عزیزمان است. این روز با شکوه بدین سبب، روز «دانش آموز» نامیده شد، تا خاطره ی فرزندان دلیر انقلاب برای همیشه جاودان بماند و درسی فراموش ناشدنی برای تمام دانش آموزان در سراسر گیتی باشد که با ابرقدرت ها و چپاول گران بین المللی به مبارزه ی بی امان بپردازند و عزت را بر زندگی ذلت بار ترجیح دهند. روز دانش آموز به همه ی مستضعفان جهان می آموزد که علیه مستکبران قیام کنند و حقوق مسلم و از دست رفته ی خویش را از چنگال استکبار و استعمار بیرون کشند. پیام روز دانش آموز به مسلمانان این است که: تنها در برابر والایی های ارجمند مکتب توحید به نماز بایستید و فقط در پیشگاه خدا به کرنش و سجود بنشینید.

 


 

امروز سیزدهم آبان است، روز من، روز تو، روز هم بستگی ما، روز گره کردن مشت ها و فرود آن بر سر استکبار. سالروز کندن سیم خاردارهای لانه ای که استعمار را به روح ما تنگتر می کرد و بالارفتن از دیواری که حصار شده بود بر عزت نفس مان.

 

و امروز، روزی است که جوانان آزاده ایرانی شرف و عزت و استقلال را به خود هدیه دادند و از استعمارگران غرورشان را پس گرفتند. امروز روزی است که نوجوانان ایران از جان گذشتگی و رشادتشان را به جهانیان نشان دادند و با خونشان انقلاب را تثبیت کردند و دست طمع چپاول گران را از ایران بریدند. ایران در سیزدهم آبان درخشید و هر یک از شعشعه های این درخشش یک جوان دانش آموز بود. درخششی که هنوز ادامه دارد و از فروغ آن ایران روشن و درخشنده است.

 


 

سیزدهم آبان، تو را خوب می شناسم . تاریخ میهنم در این روز تلا لویی خدایی دارد.

 

روزی که سرزمینم ، مردمانم ، جوانانم از پیر مرید خود جدا افتادند ، و دگر روز دانش­ آموزان وطنم صف به صف ، با اراده ای آهنین ، نماز عشق را به جماعت اقتدا کردند ؛روزگاری دیگر چنین روزی دانشجویانم ، به پیروی از پیر خمین، دیوارهای بلند و پوشالی استکبار را فرو ریختند و زیبنده ترین درفش شجاعت را برافراشتند.روزی که سرزمینم ، مردمانم ، جوانانم از پیر مرید خود جدا افتادند ،دیدی که ایرانیان از پای ننشستند و با رهبر خود تا پای جان عهد جانانه بستند .دیدی که سالیان دراز فراق آخر شد ، دیدی که پیر فرزانه ام مرا در اغوش کشید و اکنون تو ای جهان، باز می بینی؛رفته از جهان ،اگر چه آن روح خدا لیکن علم مهرش ، بر پاست هنوز و تا تاریخ می نگارد ؛ چنین خواهد نگاشت : روح الله برای همیشه در دل­های آزادی­خواه جهان جاودانه خواهد بود.

 


 

سیزده آبان از راه می رسد و با خود حماسه های جاوید آن روزها را زنده می کند، آن روز دانش آموزان این مرز و بوم حماسه ها آفریدند، حماسه هایی که چون درختان تنومند قد برافراشتند و سبزی خویش را از قلبهای سبز و مالامال از عطوفت نونهالان عاشق به عاریه گرفتند و سربلندی خود را از استقامت و پایمردی بزرگ مردانی کوچک به ارث بردند. گرامی باد یاد و خاطره آن روزه روز گریه خورشید

 

سیزده آبان روز فریاد بود و روز شهادت، روز مشت های گره کرده امت، روز فتح بود، روز خروشیدن روح های پاک، روز جرقه و روز آتش بود، روز فریاد و اعتراض و روز اعتصاب و تحصن بود، روز واشکفتن گل امید و روز گریه خورشید بود.

 

آن روز روز «دانش آموز» بود.

  • محمد اسماعیل زاده
  • ۰
  • ۰

زیارت اربعین

دلنوشته درباره زیارت اربعین

از روز تیغ تا امروز، چهل بار آفتاب داغ بر کربلا تابیده و صحرا غمین شده است. رخ به سوی محبوب داری و از جان سلام می‌دهی:

«سلام بر تو ای ولی خدا... سلام بر تو ای دوستدار و محبوب و برگزیده خدا، سلام بر بنده خالص و فرزند بنده خاص خدا، سلام بر حسین علیه السلام....»

فرزند ولی خدا، فرزند امیرالمؤمنین (علیه السلام) اینک در کنار یاران مدفون است و علی اکبر نزدیک‌ترین فرد به اوست. پیکر مطهر قمر بنی هاشم، حضرت اباالفضل العباس آن دورتر به خاک شده است. هرکدام همانجا که موقع شهادت بر خاک افتادند. کاروان از شام برمی‌گردد. زینب خودش را به گودال قتلگاه می‌رساند. زنان و کودکان مثل همه چهل روز گذشته زجه می‌زنند. اشک‌های فرزندان امام حسین (ع) سرازیر شده است.

«السلام علی اسیر الکربات و قتیل العبرات. سلام بر اسیر اندوه‌ها و کشته آب چشمان...»

و اینک پس از قرن‌ها تو هستی که باید شهادت دهی. تو که به اربعین رسیده‌ای و می‌خواهی با اربعینی‌ها هم‌نوا شوی:

«پروردگارا! گواهی می‌دهم که آن حضرت ولی تو و فرزند ولی توست. برگزیده تو و فرزند برگزیده توست...»

این شهادت دادنی سخت است. شهادتی که بار وظیفه‌ات را سنگین‌تر می‌کند. تو که به مقام معرفت، هرچند معرفتی کوچک و شناختی در وسع و اندازه خودت رسیده‌ای؛ تو که امام و ولی و پیشوایت را شناخته‌ای، نمی‌توانی حتی پس از قرن‌ها نسبت به این واقعه بی‌تفاوت باشی. پس می‌گویی:

«گواهی می‌دهم که تو به عهد خدا وفا کردی و در راه خدا جهاد کردی تا هنگام شهادتت فرا رسید... پروردگارا! من تو را گواه می‌گیرم، که من دوست آن حضرت و دوست دوستداران او هستم...»

تا آنجا که روز بلند می‌شود، ادامه می‌دهی و زیارت را تا آخر می‌خوانی:

«صلوات الله علیکم و علی ارواحکم و اجسادکم و شاهدکم و غائبکم و ظاهرکم و باطنکم. آمین رب العالمین.

درود خدا بر شما باد و بر جسم جان پاک شما، حاضر و غایب شما، بر ظاهر و باطن شما...»

اجابت را به پروردگار عالمیان می‌سپاری. زیارتی دلچسب از راه دور یا نزدیک خوانده‌ای و قلب را جلا داده‌ای. قبول باشد.

  • محمد اسماعیل زاده
  • ۰
  • ۰

اربعین حسینی

 روز اربعین

دخترک لبه دامن را روی مچ لاغر پایش می‌اندازد. نمی‌خواهد بابا (ع) اثر حلقه‌های اسارت را ببیند. دارند به خانه برمی‌گردند اما دخترک خانه را آنقدر دور و خودش را آنقدر خسته و ناتوان می‌بیند که رسیدن به آن برایش ناممکن می‌نماید.

فرات نزدیک است اما حالا دیگر حتی آب هم نمی‌خواهد. پریشان است. شاید اگر او و دیگر بچه‌ها آب نخواسته بودند، حالا عمو عباس (ع) اینجا بود و برایش پناه می‌شد. به خودش می‌گوید: چه خیال باطلی... حتی اگر آب نخواسته بود، باز هم عمو عباس (ع) نبود. مثل برادرانش...

دوست دارد با پدر حرف بزند. می‌ترسد اشکش سرازیر شود. این عمه جان زینب (س) است که زبان به شکوه و درد دل با حسین مظلوم (ع) گشوده است. از بلاها و گستاخی‌های یزید ملعون می‌گوید. از تحقیرهای این چهل روز می‌نالد. از اینکه آنها اهل بیت پیامبر (ص) بودند اما به عنوان خارجی به مردم معرفی شدند و این چقدر درد دارد برای زینت پدر، زینب (س) که نامش را خود پیامبر (ص) انتخاب کرده بود.

بقیه افراد کاروان هرکدام به نوعی تجدید خاطره می‌کنند. رباب گوشه‌ای سر در گریبان است. با چشم دشت را می‌کاود. گویا انتظار دارد علی اصغرش را بیابد. همه مادران پیکر مطهر فرزندانشان را می‌کاوند جز زینب (س) که از حسین (ع) جدا نمی‌شود و با اینکه دو پسرش عون و محمد را در واقعه عاشورا از دست داده، سراغشان را نمی‌گیرد، گویی آنها را به برادرش هدیه داده است.

دخترک همه را از نظر می‌گذراند و یاد خواهر کوچکش رقیه خاتون (س) سه ساله می‌افتد. رقیه‌ای که او را در خرابه شام جا گذاشتند. به رقیه (س) حسودی‌اش می‌شود. شاید اگر او به جای رقیه سر پدر را در آغوش گرفته بود، حالا رقیه اینجا بود و او در خرابه شام.

خاطرات این چهل روز را مرور می‌کند که دستی به مهربانی بر شانه‌اش می‌خورد. سکینه (س) است: بلند شو جان خواهر. باید به سمت مدینه حرکت کنیم.

نقاشی کاروان اسرای کربلا

 


اربعین است. چھل روز است که گل‌ھای خوشبوی محمدی از باغستان خویش جدا گشته‌اند و باغبان خود را تنھا نھاده‌اند.

نخستین زائر، صحابه خاص رسول خدا (ص) جابر بن عبدالله انصاری است که با بدنی خوشبو و ذکرگویان، بر قبر دردانه پیامبر حاضر گشته و از سوز دل سه بار فریاد می‌زند: یا حسین! یا حسین! یا حسین! و بیھوش روی زمین می‌افتد. عطیه، دوست جابر، او را به ھوش می‌آورد که ناگھان جابر صدا می‌زند: آیا دوست، جواب دوست خود را نمی‌دھد؟ و سپس خودش جواب خودش را می‌دھد: چگونه جواب مرا بدھی، در حالی که خون از رگ ھای گلویت بر سینه و شانه ات فرو ریخته و بین سر و بدنت جدایی افکنده است...

چھل روز گذشت. ... در آن غروب خون آلود، ھنگامی که خنجر شقاوت ھا و نامردی ھا، گلوی آخرین مبارز را درید، آنگاه که زنان و فرزندان داغدیده در میان رقص شعله‌ھای آتش خیمه‌ھایشان، به سوگ مردان در خون غلتیده خود نشسته بودند، دشمن به جشن و سرور ایستاد، خیابان‌ھا و کاخ‌ھا را برای جشن‌ھا مھیا ساخت و به انتظار ماند تا در میان دل‌ھای چون لاله پرخون اسیران، به برپایی جشنی تمسخرآمیز بپردازد.

اما زینب، این ستون پابرجای کاروان اسرا، ھمه چیز را به گونه ای دیگر رقم زد. به راستی چه کسی می‌داند چگونه زینب با وجود سنگینی کوھی از مصیبت‌ھا بر شانه ھایش، بغض غم‌ھا را فرو داد و قدم بر قله رفیع عزت و آزادگی گذاشت. با سخنان زینب، کربلا به بلوغ رسید و خون شھدا جوشید و جوشید تا آن جویبار خونی که در غریبانه‌ترین حالت ممکن بر زمین جاری شده بود، در اربعین حسینی، رودی خروشان شد.

چھل روز بود که یزیدیان جز رسوایی و بدنامی چیزی ندیده بودند و بزم و شادی‌شان آلوده به شرم و ندامت شده بود.

چھل روز بود که درخت اسلام ریشه در خون شھدا، استوارتر و راسخ‌تر از ھمیشه، به سوی فلک قد می‌کشید. چھل روز بود...

 


  

 


اشک امان نمی‌دهد. شیعه بعد از چهل روز حزن و اندوه، اینک در روز اربعین داغ دلش تازه شده است. شعر محتشم را باز می‌خواند:«گویا عزای اشرف اولاد آدم است...» علم‌ها هنوز در کوچه‌ها برپا هستند. پرچم‌های روضه در گوشه و کنار شهر دیده می‌شوند. به یاد روزی که سخت‌ترین روز برای آدم و عالم بود، شیعه آتش می‌گیرد.

 

مگر مصیبتی بالاتر از آن تصور می‌شود؟ عاشورا روزی که سر نوه رسول خدا بر سر نیزه رفت. همان سر مطهر و مبارکی که منزل به منزل به کوفه و شام رفت تا به مجلس یزید رسید. و لب... و خیزران... و قلمی که از نوشتن این واقعه شرم دارد. برای این اتفاق و این جسارت، اگر همه انسان‌ها تا آخر عالم اشک بریزند کم است. اگر تا آخر عمر بر سر مقتل‌ها گریه کنم تا به روز چهلم برسم، از دیده‌ها خون می‌چکد.

هق‌هق امان نمی‌دهد آنجا که مترجم لهوف هم می‌نویسد بخاطر اسائه ادب، از ترجمه این قسمت معذور است. کاروان بی‌کس و تنها که این همه را تحمل کرده است، به سالار بودن زینب این همه را تحمل کرده است تا باز رسیده به همان جایی که آغاز این همه اسارت بود.

پس از چهل روز همه قلم‌ها داغدار هستند، بگذارید غم دل را فریاد بزنند.


 

عاشورا روزی بود که امام حسین (ع) برای احیای دین جدش رسول خدا قیام کرد و اربعین روزی است که اهل بیت امام حسین در همان سال و شیعیان برای به یاد ماندن آن قیام در هر سال، عزاداری برپا می‌دارند. در هر روز از این چهل روز، روزی نبوده است که سختی‌ای بر اسرای کربلا وارد نشود. از آن روز که زینب بین قتلگاه و تل زینبیه می‌دوید؛ از آن روز که بچه‌ها را زیر پر و بال می‌گرفت؛ از آن روز که به لشکریانی که قصد جان امام زین العابدین را داشتند، اجازه نداد دست به سوی او دراز کنند؛ از آن روز که یزید را رسوا کرد و هرکه سخنان او را شنید، گفت از صحبت کردن و خطابه آتشینش معلوم است که حقا که دختر علی بن ابیطالب علیه السلام است. از آن روز که مظلومیت آنها آشکار شد و... برپا داشتن عزاداری در روز اربعین از همه آن روزها نشان دارد.

  • محمد اسماعیل زاده