مهمترین وظیفه زن، شوهردارى و تربیت فرزندانى صالح و سالم و کارآمد است
مهمترین وظیفه زن، شوهردارى و تربیت
فرزندانى صالح و سالم و کارآمد است و هیچ کارى نباید این مسئله مهم را تحت
الشعاع قرار دهد و انجام چنین مسئولیت بزرگى نیازمند به کسب اطلاعات لازم
مى باشد چه اینکه بدون شناخت نسبت به مسائل تربیتى، اخلاقى و کسب مهارتهاى
ارتباطى براى ایجاد روابط گرم و صمیمى با شوهر امکان پذیر نیست لذا هر کدام
از زوجین با توجه با پیچیده شدن مسائل زندگى باید اطلاعات لازم را در این
زمینه از طریق مطالعه کتاب هاى مفید، مجلات و دیدن فیلم هاى تربیتى به دست
آورند و اگر زنان درس می خوانند باید رشته ی تحصیلی شان مرتبط با و ظایفشان
باشد، و الا در امر تربیت فرزند و داشتن یک زندگى سالم و بانشاط با مشکلات
جدى مواجه خواهند شد.
نکته اى که توجه به آن ضرورى است اهمیت شوهر
دارى، تربیت فرزندان و گرم نگه داشتن کانون خانواده است امروزه متأسفانه
تبلیغات مسموم موجب کم اهمیت جلوه دادن فعالیت زنان در خانه است در حالیکه
زیر بناى یک جامعه سالم و کارآمد خانواده است. اگر خانوده ها از استحکام
خوبى برخوردار باشند و فرزندان که محصولات خانواده هستند در زمینه هاى
گوناگون تربیت شوند و از رشد و بالندگى خوبى برخوردار باشند آنگاه جامعه با
مشکلات کمترى مواجه خواهد شد و انجام چنین مسئولیت بزرگى بیشتر بر عهده
زنان مى باشد چه اینکه از زمان انعقاد نطفه تا هنگام تولد و بعد از تولد تا
دو سالگى کودک به صورت صد در صد وابسته به مادر مى باشد و نقش پدر بسیار
کم است البته با بزرگ تر شدن کودک نقش پدر نیز بیشتر خواهد شد ولى هیچ گاه
تا دوران بلوغ سهم پدر به اندازه مادر نمى باشد و این حاکى از اهمیت نقش
مادر در تربیت فرزند مى باشد و این کار دشوار بیشتر از هر کس از عهده مادر
بر مى آید و راستى چه کارى از تربیت انسانها که شریفترین مخلوقات آفرینش
هستند بالاتر است.
در واقع این مادر است که پایه هاى اولیه رشد،
تربیت و هدایت کودک در دامن خود فراهم مى کند و اهمیت خانواده به عنوان
اولین جایگاه تربیتى انسان بر تمام مراکز علمى و تربیتى دیگر از قبیل پیش
دبستان، مدرسه و دانشگاه بیشتر است و خانواده نسبت به این مراکز علمى و
تربیتى تقدم زمانى و دینى دارد یعنى هم زمانا" مقدم است و هم رتبى آن مقدم
مى باشد. بنابراین هیچ کارى نباید این مسئولیت مهم را تحت الشعاع قرار دهد
البته اگر زن و شوهر با یکدیگر همکارى کنند و براى اداره زندگى مشترک خود
برنامه ریزى صحیحى داشته باشند زنان علاوه بر انجام امور خانه دارى مى
توانند در فعالیت هاى فرهنگى، علمى، سیاسى و اجتماعى خارج از خانه نیز
مشارکت داشته باشند و حضور در اینگونه فعالیت ها منافاتى با امور زندگى و
همسردارى و تربیت فرزندان ندارد و انجام این مهم مستلزم چند امر مهم مى
باشد:
1- همکارى زن و شوهر با یکدیگر
2- نوع کار خارج از خانه باید با توانایى و ابعاد شخصیتى زن متناسب باشد.
3-
محیط کار و محل کار و همکاران باید به گونه اى باشد که زن بتواند حجاب،
عفاف و حریم خود را به خوبى حفظ کند و اگر انجام کار در خارج از خانه
مستلزم رعایت نکردن موازین شرعى و اخلاقى شود چنین کارى براى زنان مفید و
مناسب نیست.
4-
زنان وقتى کار خارج از خانه به خود اختصاص مى دهند نباید به حدى باشد که
بیشتر وقت و انرژى زن را از بین ببرد و باعث ناتوانى او در انجام وظایف
داخل خانه شود. و نیز به تربیت فرزند ضربه نزند. با رعایت نکات فوق انجام
فعالیت در خارج از خانه براى زنان نه تنها اشکالى ندارد بلکه باعث کسب
تجارب بیشتر و فواید ارزشمندى است.
مهمترین وظیفه زن، شوهردارى و تربیت
فرزندانى صالح و سالم و کارآمد است و هیچ کارى نباید این مسئله مهم را تحت
الشعاع قرار دهد و انجام چنین مسئولیت بزرگى نیازمند به کسب اطلاعات لازم
مى باشد چه اینکه بدون شناخت نسبت به مسائل تربیتى، اخلاقى و کسب مهارتهاى
ارتباطى براى ایجاد روابط گرم و صمیمى با شوهر امکان پذیر نیست لذا هر کدام
از زوجین با توجه با پیچیده شدن مسائل زندگى باید اطلاعات لازم را در این
زمینه از طریق مطالعه کتاب هاى مفید، مجلات و دیدن فیلم هاى تربیتى به دست
آورند و اگر زنان درس می خوانند باید رشته ی تحصیلی شان مرتبط با و ظایفشان
باشد، و الا در امر تربیت فرزند و داشتن یک زندگى سالم و بانشاط با مشکلات
جدى مواجه خواهند شد.
نکته اى که توجه به آن ضرورى است اهمیت شوهر
دارى، تربیت فرزندان و گرم نگه داشتن کانون خانواده است امروزه متأسفانه
تبلیغات مسموم موجب کم اهمیت جلوه دادن فعالیت زنان در خانه است در حالیکه
زیر بناى یک جامعه سالم و کارآمد خانواده است. اگر خانوده ها از استحکام
خوبى برخوردار باشند و فرزندان که محصولات خانواده هستند در زمینه هاى
گوناگون تربیت شوند و از رشد و بالندگى خوبى برخوردار باشند آنگاه جامعه با
مشکلات کمترى مواجه خواهد شد و انجام چنین مسئولیت بزرگى بیشتر بر عهده
زنان مى باشد چه اینکه از زمان انعقاد نطفه تا هنگام تولد و بعد از تولد تا
دو سالگى کودک به صورت صد در صد وابسته به مادر مى باشد و نقش پدر بسیار
کم است البته با بزرگ تر شدن کودک نقش پدر نیز بیشتر خواهد شد ولى هیچ گاه
تا دوران بلوغ سهم پدر به اندازه مادر نمى باشد و این حاکى از اهمیت نقش
مادر در تربیت فرزند مى باشد و این کار دشوار بیشتر از هر کس از عهده مادر
بر مى آید و راستى چه کارى از تربیت انسانها که شریفترین مخلوقات آفرینش
هستند بالاتر است.
در واقع این مادر است که پایه هاى اولیه رشد،
تربیت و هدایت کودک در دامن خود فراهم مى کند و اهمیت خانواده به عنوان
اولین جایگاه تربیتى انسان بر تمام مراکز علمى و تربیتى دیگر از قبیل پیش
دبستان، مدرسه و دانشگاه بیشتر است و خانواده نسبت به این مراکز علمى و
تربیتى تقدم زمانى و دینى دارد یعنى هم زمانا" مقدم است و هم رتبى آن مقدم
مى باشد. بنابراین هیچ کارى نباید این مسئولیت مهم را تحت الشعاع قرار دهد
البته اگر زن و شوهر با یکدیگر همکارى کنند و براى اداره زندگى مشترک خود
برنامه ریزى صحیحى داشته باشند زنان علاوه بر انجام امور خانه دارى مى
توانند در فعالیت هاى فرهنگى، علمى، سیاسى و اجتماعى خارج از خانه نیز
مشارکت داشته باشند و حضور در اینگونه فعالیت ها منافاتى با امور زندگى و
همسردارى و تربیت فرزندان ندارد و انجام این مهم مستلزم چند امر مهم مى
باشد:
1- همکارى زن و شوهر با یکدیگر
2- نوع کار خارج از خانه باید با توانایى و ابعاد شخصیتى زن متناسب باشد.
3-
محیط کار و محل کار و همکاران باید به گونه اى باشد که زن بتواند حجاب،
عفاف و حریم خود را به خوبى حفظ کند و اگر انجام کار در خارج از خانه
مستلزم رعایت نکردن موازین شرعى و اخلاقى شود چنین کارى براى زنان مفید و
مناسب نیست.
4-
زنان وقتى کار خارج از خانه به خود اختصاص مى دهند نباید به حدى باشد که
بیشتر وقت و انرژى زن را از بین ببرد و باعث ناتوانى او در انجام وظایف
داخل خانه شود. و نیز به تربیت فرزند ضربه نزند. با رعایت نکات فوق انجام
فعالیت در خارج از خانه براى زنان نه تنها اشکالى ندارد بلکه باعث کسب
تجارب بیشتر و فواید ارزشمندى است.
شهر سامرا چند سالی بغض کرده بود. اینک این بغض ترکید. غم در کوچههای این شهر بیداد میکند. باد در میان نخلهای سر به آسمان سوده میچرخد و گویی با صدای خود نوحه و مرثیه میخواند. نخلها چونان عزادارانی مو پریشان کردهاند و سوگوارانه به خون گریه کردن دجله مینگرند.
چند سالی بود که همه سامرا بغض داشت. از همان وقت که خانه تحت محاصره امام در محله عسکر اسیر اختناق بود. کسی وارد خانه امام نمیشد مگر اینکه بیگانگان او را تحتنظر میگرفتند.
از امروز این خانه شاید این چنگالهای اختناق شر خود را از اطراف این خانه مهجور بردارند اما چه برداشتنی؟ که همراه است با رفتن آقا و مولای خانه. اهل خانه دیگر جمال زیبای حسن بن علی را نمیبینند. این خانه در ماتم فرو رفته است و حرامیان بیرون در میخندند. حرامتان باد این خنده! این بیشرمان که میخندند مزدوران بنی عباس هستند. درست همانگونه که سالها پیش جماعتی از بنی امیه در برابر مظلومیت اهل بیت قهقهه زدند و دیدند آنچه دیدند.
امام حسن عسکری در سامرا غریب است همانگونه که امام حسن مجتبی در مدینه غریب بودند. گوئیا تاریخ تکرار میشود که دو حسن، دو امام معصوم اینگونه مظلومانه و غریبانه با سم به شهادت میرسند. و این تاریخ است که گواهی میدهد جد و جهد در تخریب گنبد و بارگاه حرمین عسکریین کمتر از جد و جهد در تخریب بقیع نبوده است و چه شباهت غمانگیزی است این.
بجز مزدوران و عمال حکومت، بقیه شهر در ماتم فرو رفته است. سرمایه شیعه و یازدهمین امام دارد از دست میرود. مردم برای تسلیت سر میرسند و برای باغ خزانزده سامرا چه دردی از این بالاتر که باغبان شهر دیگر نیست؟ باغبانی که دلهای مردم را پُرگل، پُر از گلهای معرفت و تدین و آگاهی کرد.
چشمان سامرا خون گریه میکند و این اندوهی است جانگزا که با امامت فرزند ایشان بلکه اندکی التیام یابد. اگرچه این داغ بر دل شیعیان آتش میزند، آخرین حجت خدا بر روی زمین آبی بر این آتش و مرهمی بر دلهای سوخته است.
دشمنی و عداوت با اهل بیت رسول الله که هر زمان خود را به رنگی و شکلی درآورده است؛ اکنون در وجود معتمد عباسی به صورت زهرآگین خود را نشان میداد. نه این چند روز که چندین سال در تمامی 28 سال عمر شریف حسن بن علی (ع). این چه مسلمانان و چه پیروانی هستند که احترام فرزندان پیامبرشان را نگاه نمیدارند؟ چه رذل مردمانی هستند و چه نمکناشناسانی. مگر همه برکت خود را از این خانواده ندارند؟
28 سال غریبانه و تحت کنترل زیست تا زمانی که خورشید هشتمین روز ربیع الاول سر از مشرق بیرون آورد. آنگاه بود که یازدهمین خورشید آسمان امامت و ولایت غروب نمود. حسن بن علی یازدهمین خورشید هدایتگری بود که حق باری تعالی برای روشن نمودن راه شیعه برایشان درنظر گرفته بود.
معتمد عباسی به کسوف و پوشاندن چهره این آفتاب در پناه اختناق خودش راضی نشد. تنها غروب این خورشید بود که او را راضی میکرد و او... و امام حسن عسکری... و آه.
زمین و آسمان سوگوارانه در عزای فرزند ارجمند پیامبر اسلام (ص) داغدار و گریان هستند. خجل و سرافکنده با تمامی وجود به عرض تسلیت به تنها فرزند این امام همام اهتمام میورزند. بادها از زمانی که امام حسن عسکری مسموم شدند، خشک و مسموم سرفه میکنند.
آه از انسانها اگر به اندازه آسمان و زمین اندوهگین نباشند. آه اگر به اندازه آسمان و زمین منتظر نباشند تا تنها فرزند امام حسن عسکری (ع) برای دادگستری و ستاندن حق اهل بیت به پا خیزد.
به جان عهد میبندیم
با تو که مرثیه تو را بسراییم و پشتیبانی از نایب تو را در دلهای خود بکاریم. ما
منتظر منتقم هستیم.
حسن بن علی عسکری (ع)
روزها را روزه میگرفت و شبها را به عبادت و شبزندهداری میپرداخت. سالها به
حبس خبیثان و بدسیرتان در قفس محله عسکریه شهر سامرا اسیر بود؛ وقتی از حبس و
اسارت درآمد، دیگر نه در این دنیا بلکه مرغ وجودش به ملکوت اعلا پرکشید. روزهای
آخر که تشنه لب از سم دشمن، به خود میپچیچید، فرشتگان لقای الهی و پایان اسارت را
مژده میدادند.
این رهایی برای جناب امام حسن عسکری سوگ ندارد، که رفتن ایشان شهادت است و فور عظیم. سوگ از آن آن است که تنها و بیکس میشود؛ این شیعیان هستند که پدری مهربان را از دست میدهند. شیعیان! تسلیت.
شیعیانی که این سالها زیاد هم نمیتوانستند امام را ببینند. مگر اندکی از آنها با واسطهای و این مگر میتوانست دلیلی داشته باشد جز آشنا شدن با دوران غیبت؟ ما شیعیان بیتابانه در انتظار دیدن روی ولی و جانشین هستیم.
دل سامرا تنگ است و دل جهان تنگ است و آسمان و زمین دلتنگ است. اماممان حسن با علی العسکری (ع) جهان را وداع میگوید بعد از 28 سال زیستن و 6 سال امامت که با درد و رنج سپری شد و این همه مهربانی پنهان را چگونه میتوان به عزاداری نشست؟ چگونه میتوان برای دل حجت بن حسن مرهمی شد؟ پسری که در مصیبت پدر است و بار ولایت را نیز بر دوش دارد و از امروز نبض عالم هستی را به دست او دادهاند؟
پسر چهار ساله شاهد است که پدر بزرگوارش از تب و دردی که از اثرات زهر است، میسوزد. میداند که این زهر دشمنانی است که اکنون بیرون از خانه در کمین هستند تا خبر شهادت امام حسن عسکری را به معتمد خلیفه عباسی برسانند و مژدگانی بگیرند. اهل خانه ضجه میزنند.
نرجس بانو همسر امام و حکیمه خاتون عمه ایشان، مغموم و سر در گریبان دست به دعا برداشتهاند. باید پنهان بود. باید منتظر بود. منتظر روزی که پسر چهار ساله 313 یار خود را بیابد و همه این غم و غصهها را از بین ببرد. جهان زنده و قائم است تا آن قیام وعده داده شده.
دشمنان خدا حلقه حلقه دور خانه اهل بیت عصمت و طهارت را گرفتهاند. گوش به زنگ. یکی یکی میشمارند. نفسهای امام، ذکرهای امام، نمازهای امام و نالههای امام را. فضای سامرا همانقدر مسموم است که جگر امام.
آسمان و زمین همانقدر تنگ است که حلقه محاصره منزل امام.
حتی حرف زدن با اطرافیان دشوار است که دیوارهای خانه گویا چشم و گوش دشمنان هستند.
چشم و گوش دشمنانی که شاید خود نیز علت این عداوت را ندانند.
کور و بیمقدار هستند که نمیدانند انکه در محاصره گرفتهاند و آرزوی شهادتش را میکشند، مهربانترین انسان روی زمین است.
اگر قدم پیش بگذارند و چیزی از امام طلب کنند، سخاوتش را خواهند دید.
هزاران افسوس که نمیخواهند ببینند.
نمیدانند بهار رد پای امام را میجوید تا سبز شود.
نمیدانند ستارهها به امید درخشیدن بر بام خانه آن حضرت است که سوسو میزنند.
نمیدانند و دشمنی از همین ندانستن است که آغاز شده و قرنها ادامه دارد.
نادانی که غربت امام حسن عسکری را رقم زد، سالهاست غربت و تنهایی امام حجت بن الحسن را ادامه میدهد.
کارت پستال رحلت پیامبر اکرم (ص)
کارت پستال رحلت پیامبر اکرم (ص)
کارت پستال رحلت پیامبر اکرم (ص)
کارت پستال رحلت پیامبر اکرم (ص)
کارت پستال رحلت پیامبر اکرم (ص)
کارت پستال رحلت پیامبر اکرم (ص)
کارت پستال رحلت پیامبر اکرم (ص)
کارت پستال رحلت پیامبر اکرم (ص)
کارت پستال رحلت پیامبر اکرم (ص)
کارت پستال رحلت پیامبر اکرم (ص)
کارت پستال رحلت پیامبر اکرم (ص)
کارت پستال رحلت پیامبر اکرم (ص)
مدینه ایمان، رسول رحمت را از دست داده است و مکّه توحید، محور وحدت را. اینک، خدای سبحان، رسول عزت آفرین را به جوار خویش برده و امت در سوگ آن پدر، یتیم شده است. آری، هر چندرابطه وحی، میان آسمان و زمین، و خدا و بشر قطع شده، ولی حضرت رسول صلی الله علیه و آله همیشه زنده است؛ در اذانی که مؤذّن فریاد برمی آورد؛ در تشهدی که نمازگزار می خواند؛ در نمازی که درپهنه زمین و در ازنای زمان برپا می شود؛ در جهاد هر رزمنده، در خشوع هر عارف، در تعلّم هر علم آموز، در عدالت گستری هر حاکم و در مقاوت هر مسلمان. آیا ایستادگی مسلمانان عصر حاضر در برابر هجوم نظامی سیاسی و فرهنگی استعمار و استکبار، یادآور همان مقاومت های دین مداران صدر اسلام در برابر شکنجه های قریش و محاصره شعب ابی طالب نیست؟ آری، راه، همان راه است و پیام، همان پیام پس محمد صلی الله علیه و آله همواره زنده است.
سروش، تو را استواری بخشید و بزرگ داشت، تا ندای حق تعالی را در همه سرزمین ها بیفشانی، تا از همه جای خاک، نهال ایمان بشکفد، و چراغ وحدانیت، همه جا را به روشنی بیاراید. تو، تن را به خدای خویش سپردی و جان را در طبق اخلاص نهادی و یک تنه در برابر دنیای کفر و باطل ایستادی. نام تو، دل های کافران را می سوزانَد، و یاد تو آرام بخش خاطر مؤمنان است. اینک هر چند از میان امت رفته ای، اما درس ایمان و وفا و جهاد و صبر که به پیروان خویش آموخته ای، باقی است. هم اکنون گرچه مدینه، در سوگ نشسته است، اما در رواق چشم های اشکبار، انعکاس جاودانگی تو پیداست. امروز، گرچه محشر غم و قیامت اندوه برپاست، لیکن این داغ جانکاه را، شکوه آیین و فروغ نامت، تسلی می دهد. نام تو زیور هر بامداد و شامگاه ما باد ای رسول.
ماه صفر رو به پایان است. رحلت جانسوز رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در بیست و هشتم، و شهادت امام هشتم در آخرین روز این ماه، ایّام اندوهبار در این ماه است. از آغاز محرم، تا عاشورا، اربعین و بیست و هشتم صفر، روز رحلت حضرت رسول صلی الله علیه و آله سرشک غم باریده ایم. این غم در سوگ فرزانه ترین فریاد تاریخ است. مردی که برادر نور، انفجار گستره اخلاص، پاک تر از نسیم و شبنم، پیام آور رستگاری و فلاح، سرچشمه روشن آب حیات، پیام آور مهر و دین، سفیر کبیر هدایت، مکمل مکارم، و مرد میدان عدالت و ایمان بود. آری، ای رسول، ای خلاصه هستی، ای مصطفا، تو بودی که کنگره های کاخ های ستم را فروریختی، دریاچه های کفر را خشکاندی، خواب آلودگان زمانه را پریشان ساختی، و سند محکومیت شرک و ظلم را به امضا رساندی. پس اینک سلامی سبز نثارت باد ای امین.
هنوز هم صدای خوب او، در سراسر تاریخ به گوش می رسد. هنوز هم قامتش، به بلندای آسمان حقیقت است. به صلابت صخره ها می ماند و به عظمت کوهساران. ردای بلند رسالت بر دوش او زیبنده بود و نخل پربار هدایت وامامت، از کلام وی قوام یافت و تداوم پذیرفت. او، قله بلند شرافت و فضیلت، گنجینه ارزشمند کرامت، ستاره راهنمای بشریت، پیام آور برگزیده خداوند، مهتر پیامبران، امینِ حضرت رحمان، پایه استوار ایمان، پاکیزه ترین آفریده خدا، و معدن لطف و صفا بود. امروز در ماتم آن رسول مدنی، دل ها دریای خون است و دیده ها در امواج اشک شناور است. امروز میهن اسلامی ما، غرق ماتم است و مردم مسلمان در سوگ رسول ایمان. امروز، غروب هم، رنگ ماتم او را دارد. درود شقایق ها بر تو باد و خون پرستوها نثار راه پاکت، ای ماندگارترین یادِ زمانه.
شب هجر رسول وحی آمد | شب قطع نزول وحی آمد |
فلک را رکنِ آرامش شکسته | زمین از اشکِ غم، در گل نشسته |
ملایک جمله در جوش و خروشند | خلایق جمله از ماتم خموشند |
کنار بستر باباست زهرا | ز غم دامانْش چون دریاست زهرا |
به یک سو سر به دامن بوتراب است | ز دیده اشک باران چون سحاب است |
به سویی مجتبی در شور و شین است | دو دستش حلقه بر دوش حسین است |
نگاه مهر و ماه و هر دو کوکب | شده خیره به حال زار زینب |
همه حالی غمین دارند امشب | زدیده اشک می بارند امشب |
امروز مسلمانان ماتم زده اند. امروز امت اسلام در سوگ است و شوری دگر به سر دارد. امروز دنیای اسلام را حالی دیگر است و هوایی دیگر. گویی هاله های ماتم و اندوه، سر تا پای وجودش را فرا گرفته است. گویی غریب شده است. گویی عقده ها آن چنان گلویش را می فشارند که دیگر تاب مقاومت در برابرقطره های اشکش ندارد. آری، امروزجهان اسلام عزادار است و در ماتم رسول گرامی خویش به سوگ نشسته است. مردی که دروازه های نور را به روی بشریت گشود. مردی که عطر رویش وجودش، باغستان گرانقدر توحید را به سبزه و گل و میوه آراست. مردی که شکوه و جلالش، همینه مشرکان را در هم شکست. مردی که آوازه جمالش، زیبایی را شرمگین ساخت. پیامبر را می گویم؛ آبشاری از نورانیت. رودی از آزادگی که در بسترزمان و زمین روان شد. یادگار بزرگ خداوند، رسول خدا، محمد مصطفی صلی الله علیه و آله ، که بر او هزاران درود باد.
وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله از دنیا رفت، در حدود شصت و سه سال عمر داشت. پس از وفات رسول اکرم صلی الله علیه و آله امیرمؤمنان علیه السلام جسد مطهر پیامبر صلی الله علیه و آله را غسل داد و کفن کرد؛ زیرا پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرموده بودند که نزدیک ترین فرد، مرا غسل خواهد داد. بر بدن پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله نماز گزارد و آن بزرگوار را در همان خانه خودش به خاک سپرد. پیامبر آزادی بخش، مکتبی سازنده، با دو پایه اساسی قرآن و عترت از خویش به یادگار گذاشت تا همواره راهنمای بشریت به حق و فضیلت و سعادت باشد. هم به یُمن تلاش های خداپسندانه و تحول آفرین آن پیامبر حق بود که طاغوت زمانه ما نیز در هم شکست و به برکت راهبری مردی از خاندان رسول صلی الله علیه و آله و همت مردمی دلباخته به قوانین اسلام، انقلاب اسلامی ما به پیروزی رسید و نظام جمهوری اسلامی، در این مرز و بومِ مفتخر به پیروی از محمد صلی الله علیه و آله استقرار یافت.
گل نکند جلوه درجوار محمد | رونق گل می برد، عَذار محمد |
گل شود افسرده از خزان ولیکن | نیست خزان از پی بهار محمد |
سایه ندارد ولی به عالم امکان | سایه فکنده است اقتدار محمد |
شمس رخش همجوار زلف سیه فام | آیت «واللّیل» و «والنّهار» محمد |
تا که بمانَد اثر ز نکهت مویش | خاک حسین است یادگار محمد |
تربت خوشبوی کربلای معلاست | یک اثر از موی مشکبار محمد |
آیت فتحش به اهتزاز درآمد | دست خدا بود چون که یار محمد |
من چه بگویم (حسان) به مدح و ثنایش | بس بُودَش مدح کردگار محمد |
آنچه پیامبر صلی الله علیه و آله بر امت اسلام خواند یکسره مایه حیات است و وسیله نجات. راهی هموار در داغستان دنیا که پای اندیشه بشر را از ریگ خطا مصون می دارد. و احکامی سراسر حکمت که ریشه در فطرت انسان دارد. او که درهای باغ سبز معرفت را بر پیروان مکتب خویش گشود، و پیام آورِ این حکمت بود، به یقین شخصیتی بزرگ دارد و ستودنی. دل او آسمان معرفت الهی است وکلامش باران رحمت خداوند. او هدف آفرینش، عصاره خلقت، گلِ سرخِ معنا درگلزار هستی، روح سبز باران، اسوه ای برای همه نیکان، گرمای زندگی بخشِ تنِ زمان و مکان، زیباترین آواز همه بلبلانِ گلزارِ ایمان، و پیامبر ستوده پروردگار جهان است. حال که چنین است بر پویندگان راه محمد است که آن پیام آور مهر و دین و صداقت را بشناسند و جان خویش را آینه روشن او سازند و در پاسداشت آیینش بکوشند.
شخصی به حضور امام صادق علیه السلام رسید. حضرت علیه السلام حال او را جویا شد. گفت: خداوند به من فرزندی داده است. امام پرسید: نامش را چه گذاشته ای؟ گفت: محمد. امام با شنیدن این نام صورتش را به عنوان احترام نزدیک زمین آورد و گفت:محمد، محمد، محمد. آنگاه ادامه داد: خودم، فرزندانم، پدرم، مادرم، و تمام اهل روی زمین به فدای رسول خدا صلی الله علیه و آله . مالک، امام فرقه مالکی، می گوید: جعفر صادق علیه السلام هنگامی که نام پیامبر صلی الله علیه و آله را می بُرد، رنگ چهره اش تغییر می یافت، تا آنجا که باز شناخته نمی شد. من کسی را چون او این چنین نیافتم.
خدای متعال در قرآن کریم می فرماید: «انّ اللّه و ملائکته یصلّون علی النبی، یا ایّها الذین آمنوا صلّوا علیه و سلّموا تسلیما؛ خدا و فرشتگان بر پیامبر صلی الله علیه و آله درود می فرستند.ای کسانی که ایمان آورده اید، شما نیز بر او درود فرستید و او را بسیار فرمان برید». در بیان فضیلت صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و آله و آل او، روایات فراوانی وارد شده است که به دو روایت اشاره می کنیم: امام رضا علیه السلام فرمود: کسی که نمی تواند گناهان خویش را با توبه و انابه و تحمل رنج عبادت محو کند، باید بسیار صلوات بفرستد. در روایت دیگری چنین آمده است: چیزی به اندازه صلوات بر محمد صلی الله علیه و آله و آل او در ترازوی اعمال سنگینی نمی کند.
یکی از عناصر اساسی در سیره رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله ، مسأله مشورت است. دوران حکومت اسلامی نبی اکرم صلی الله علیه و آله و زندگی آن حضرت نشان می دهد که یکی از عوامل موفقیت پیامبراکرم صلی الله علیه و آله در پیشبرد هدف های اسلامی مسئله مشورت بوده است. آن حضرت نشان داد که با مشورت و رعایت اصول و مبانی مدیریت می توان جامعه را در موقعیت های بحرانی اداره کرد و خودرأیی و خودسری را ـ که از بزرگ ترین آفت های فرهنگی و اجتماعی است ـ از ساحت اجتماع دور ساخت. آن حضرت به همگان آموخت که همه انسان ها، حتی آنها که از تفکر قوی برخوردارند و صاحب بهترین اندیشه اند، به مشورت نیازمندند و اگر خود را از مشاوره با دیگران بی نیاز ببینند، شکست می خورند. اما اگر با مردم مشاوره و رایزنی داشته باشند و شخصیت و دیدگاه های آنان را نادیده نگیرند و از استعدادهای آنان بهره برند، نه تنها از خطر فرورفتن در استبداد دور می گردند، بلکه به آرا و اندیشه های استوار دست می یابند.
کشاورزی در فرهنگ دینی از اهمیت بسیار برخوردار است. این کار نه تنها در کلمات بزرگان دین اسلام مورد بیشترین تأکید قرار گرفته، بلکه اکثر پیامبران الهی و پیشوایان معصوم و بندگان صالح عملاً به این کار پرداخته و به آن افتخار کرده اند. آن بزرگان، کشاورزان را انسان هایی ارزشمند، متوکل، نیکوکار، صاحب پاک ترین و حلال ترین شغل ها و سودمند به حال جامعه معرفی کرده و در جهان آخرت، صاحب بهترین مقامات دانسته اند؛ زیرا نه تنها زندگی فردی هر شخص، بلکه زندگی اجتماع و ملت ها هم به تولیدات و محصولات کشاورزی آن جامعه وابسته است. هر جامعه ای که بخواهد مستقل و آزادزندگی کند و سرنوشت خودش را با دست خود رقم بزند، باید در کشاورزی استقلال داشته و بتواند محصولات مورد نیازش را خودش تولیدکند. از این رو همواره یکی از وصایای رسول اکرم صلی الله علیه و آله به زمامداران جامعه اسلامی، توجه به حال کشاورزان بود. آن حضرت خطاب به امام علی صلی الله علیه و آله فرمود: «یا علی، مبادا در حکومت تو به کشاورزان ستم شود».
کشاورزان مؤمن با کوشش و زحمات طاقت فرسا زمین های خشک را آباد کرده و به آن طراوت و زیبایی می بخشند. آنان ریشه های وابستگی را می خشکانند و برای کشور خویش استقلال را به ارمغان می آورند. یکی از امور مربوط به کشاورزی، نهال کاری و درختکاری است که مورد توجه رهبران بزرگوار مکتب اسلام قرار گرفته است. پیامبران بزرگ الهی، از جمله خاتم ایشان حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله ، در فرصت های مختلف به این کار می پرداختند. امامان معصوم ما هم که وارثان انبیای الهی اند، از موقعیت های به دست آمده استفاده می کردند و به باغداری، درختکاری، گلکاری و ایجاد فضاهای سبز می پرداختند. از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمودند: هر مسلمانی که نهال درختی بنشاند و بارور کند، خداوند متعال در مقابل، برای او نهال درختی در بهشت قرار می دهد. در روایت دیگری جابر بن عبداللّه انصاری از پیامبر نقل می کند که فرمود: هیچ مسلمانی نهالی نمی کارد، مگر آنکه هر موجودی که از آن استفاده کند، برای او صدقه شمرده می شود.
خوشتر آن باشد که سرّ دلبران | گفته آید در حدیث دیگران |
مقام و شخصیت معنوی و آسمانی پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و روح بلند و والای آن گرامی نه تنها ما را شیفه خود ساخته، بلکه بسیاری از بیگانگان را بر آن داشته تا از عظمت وی سخن برانندو آن فرزانه را گرامی بدارند. «دکتر جان ویلیام دراپر» دراین باره چنین می گوید: «چهار سال پس از امپراطوری ژوستی نین، یعنی در سال 569(م)، در عربستان مردی به دنیا آمد که در بین تمام مردان کره زمین، بزرگ ترین نفوذ را در نوع بشر داشت و او محمد صلی الله علیه و آله بود».
«بک خوری»، دانشمند مسیحی، رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله را انسان یگانه و بی نظیری می داند و چنین می گوید: «این است محمد صلی الله علیه و آله ، بزرگ ترین بزرگان دنیا. چشم روزگار دیگر مانند او را نخواهد دید. دین مقدس او کامل ترین ادیان است. شریعت مقدس آن جناب حاوی مسایل علمی، اجتماعی، ادبی و تشریعی است. پیغمبر اسلام، مردم را به نام مبارک خداوند به دین خود دعوت کرده است... محمد صلی الله علیه و آله بزرگ ترین بزرگان گذشته و آینده کره زمین است. او به خوبی توانست از مردم وحشی و پراکنده عرب، ملتی یگانه و یگانه پرست تشکیل دهد و جهان آن روز را مسخر کند و بزرگ ترین دیانتی که مشتمل بر تمام حقوق و واجبات و اصول داد و ستد مردم بر اساس مترقی ترین و کامل ترین قوانین جهان باشد، بیاورد».
«کشیش بوسفورت اسمیت» رسول گرامی اسلام را قانونگذاری والا دانسته و درباره آن گرامی چنین اظهار نظر می کند: «محمد صلی الله علیه و آله وضع اجتماعی زن را ترقی داد. او را از قیمومیت استبدادی خویشاوندان یا آقا و شوهرش نجات داد و قانونی در مقابل بدرفتاری های شوهران آورد و جلوی زنده به گور کردن دختران را که در دوران جاهلیت رسم بود، گرفت. این تنها نبود؛ زیرا علاوه بر این که برای تعدد زوجات شروط بسیاری قایل شد، نوعی مقررات اخلاقی وضع کرد که روابط زن را در اجتماع طوری ترقی داد که تاکنون نظیر آن در عالم پیدا نشده و طبقه بندی های اجتماع را ـ که موجب عدم ترقی افراد در جامعه ها و فخر و مباهات بی معنی به یکدیگر است ـ در کشورهای اسلامی از بین برد».
مدارا از اصولی است که در سیره اجتماعی رسول اکرم(ص) اهمیت بسیاری دارد و مایه قوام و دوام مناسبات صحیح اجتماعی است. برخوردهای از سر رفق و ملایمت و به دور از درشتی و خشونت آن حضرت، در معاشرت های اجتماعی، سازنده ترین عنصر در اصلاح جامعه و روابط و مناسبات اجتماعی بود. آن گرامی از سخت گیری های بی موردو خشونت های نابجا پرهیز داشت و هرگز برای پیشبرد مقاصد اجتماعی خویش در میان مسلمانان، از حرکت های تند و خشونت آمیز بهره نگرفت. او همان طور که مأمور به برپایی واجبات بود، مأمور به رفتاری از سر مدارا بود و می فرمود: خداوند متعال، همان گونه که مرا به برپایی واجبات امر کرده، به مدارا با مردم نیز امر کرده است. آری آن حضرت با همین مدارا توانست جامعه را متحول سازد و با ملایمت، دنیای مردم و آخرت آنان را اصلاح کند و جامعه را به سوی کمال و سعات سوق دهد.
از مسایل مهم در سیره اجتماعی پیامبر صلی الله علیه و آله ، تکریم کودکان است. تأکید آن رسول کرامت صلی الله علیه و آله ، بر احترام فرزندان و برخوردهای احترام آمیز با آنان، برای این است که شرافت ذاتی آنها سرکوب نشود و انسان هایی رشد یابند که کرامتشان آنان را سالم، صالح و قائم به حق بار آورد رفتار پسندیده و گرامی داشتن کودکان است که آنها را افرادی مستقل، آزاده، با شرافت و صاحب فضیلت می سازد. اگر کودک کرامت دید و شخصیت حقیقی اش را پاس داشتند، راستگو، پاک طینت، نیک اندیش و با فضیلت بار می آید و چنانچه مورد تحقیر و اهانت قرار گیرد، رشد فضایل در او متوقف شده، به انحراف و کجی می گراید. از این رو پیامبر اکرم(ص) فرمود: وقتی نام فرزندتان را می بَرید او را گرامی بدارید و جای نشستن را برای او توسعه دهید و احترامش کنید و نسبت به او رو ترش نکنید.
جدی بودن رسالت و سنگین بودن بار مسئوولیت، مانع از خوشرویی رسول گرامی اسلام نمی شد. ایشان هرچند غمین بودند، آثار آن را ظاهر نمی کرند و همواره متبسم و خندان بودند. خنده حضرت ملایم و بیشتر به صورت تبسم و لبخند بود و به کسانی که جدی بودن را در اخم کردن و خشونت چهره می دانستند، می آموخت که مؤمن باید خندان باشد. حضرت رسول(ص) نه تنها متبسم بود که با دوستان و اصحاب خود شوخی نیز می کرد؛ هر چند این شوخی ها بسیار ظریف و در چارچوب معقولی بود و از حدود عفاف و اخلاق خارج نمی شد. در حقیقت همین خوش رویی و اخلاق والا بود که مردم را شیفته حضرت کرد و از مردمانی وحشی که دختران خود را زنده به گور می کردند، امتی یگانه و مردمی مهربان که برادروار با هم می زیستند پدید آورد. درود فرشتگان بر روان آفتابی رسول گرامی اسلام باد.
بدون شک آنچه رسول گرامی اسلام را یگانه می کرد سیرت آن فرزانه تاریخ بود. قرآن کریم اشاراتی گذرا به این سیرت برجسته می کند که با تأمل در آنها و مطالعه آنچه مورخان در این باب گفته اند، می توان تصویری نسبتا دقیق از سیرت آن حضرت ترسیم کرد. اگر ما نتوانیم به صورت، محمدی شویم، بی شک می توانیم به سیرت محمدی شویم. نه تنها می توانیم، که باید بتوانیم و محمدی بشویم. قرآن کریم صریحا می فرمایدکه محمد(ص) الگویی نیک برای مسلمانان است و هر کس خواهان خیر دنیا و آخرت باشد، باید بکوشد او و حرکاتش را نصب العین خود قرار دهد و همواره در پی محمدی شدن باشد.
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله هرگز در پی انتقام گرفتن از دشمنان خود و کینه کشی نبود. برعکس، پس از دست یافتن بر آنها و تسلط بر شبه جزیره و فتح مکه آنان را بخشود و دست به مقابله به مثل نزد. ابوسفیان فرمانده مشرکان در جنگ های بدر و احد و احزاب بود، از فکر و ثروت خود برای نابود کردن دعوت محمد صلی الله علیه و آله مایه می گذاشت، اندک تردیدی در مبارزه با محمد(ص) نداشت و هر جا سخن از توطئه بود، حضور داشت. همسرش هندنیز از مشوقان او و دشمنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بود. همو بود که وحشی را تشویق کرد تا حمزه سیدالشهدا را در جنگ احد بکشد و در عوض حکم آزادی خود را دریافت کند. همین هند بود که همراه با چند زن دیگر در جنگ احد شرکت کرد و مشرکان را به مبارزه با محمد(ص) برمی انگیخت و پس از به شهادت رسیدن حمزه پهلویش را شکافت و جگرش را بیرون کشید. ولی پیامبر خدا در برابر این همه کینه توزی چه کرد؟ همین که مکه را فتح کرد، اعلام کرد هر کس در خانه خود بماند درامان است. هر کس به خانه خدا برود در امان است و هر کس به خانه ابوسفیان برود، نیز در امان است.
مساواتی که اسلام مقرر داشته و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آن را به فعلیت درآورده است، در تاریخ بشر بی نظیر است. در منطق قرآن کریم، انسان ها همه از یک سرچشمه و فرزندان یک پدر و مادرند وفرقی میانشان نیست.
پیش قرآن بنده و مولا یکی است | بوریا و مسند دیبا یکی است |
این مساوات برخاسته از منطق قرآن را به تمام معنی در زندگی پیامبر(ص) می بینیم، از منظر پیامبرِ عدالت، همه افراد مانند دندانه های شانه مساویند و هیچ مزیتی بر یکدیگر جز تقوا ندارند. آن گرامی حتی در نگاه کردن به اصحاب، مساوات را پاس می داشت. از امام صادق علیه السلام نقل شده است که مجلس وی چنان بود که هیچ تفاوتی میان او و اصحابش دیده نمی شد؛ در حلقه ای میان اصحاب می نشست تا هیچ برتری وجود نداشته باشد. آری، تلاش پیامبر خدا(ص) در دوران 23 ساله رسالت بر آن بود که مردمان را با شیوه مساوات آشنا کند و کلیه فضلیت های بی اساس را که با فطرت انسانی بیگانه است بسوزاند و محو کند و چنین کرد:
امتیازات نسب را پاک سوخت | آتش او این خس و خاشاک سوخت |
در گستره گیتی، واژه دل انگیز وحدت ستاره وار می درخشد و درخشش هستی آفرین آن، زوایای آفرینش را زیب و زینتی خاص می بخشد. وحدت و یکپارچگی اثر معجزه آمیزی در پیشرفت اهداف و سربلندی و پیروزی اجتماعات دارد. در نقطه مقابل آن، آهنگ شوم افتراق و اختلاف، همواره ارمغانی جز ویرانی و تباهی و مرگ نداشته است. از این رو در گفتار پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله با تعبیرهای جالب توجه و عمیق نسبت به مسأله وحدت و برادری ترغیب شده و از هرگونه پراکندگی و تفرقه نهی شده است. آن حضرت در این زمینه فرمود: افراد با ایمان نسبت به یکدیگر همانند اجزای یک ساختمان اند که هر جزئی از آن، جزء دیگر را محکم می کند؛ و نیز فرمود: مؤمنان هم چون یک روحند. بدان امید که سخنان گوهربار رسول مهر را همواره آویزه گوشمان قرار داده، برای گسترش، وحدت و انسجام امت اسلام بیش از پیش تلاش کنیم.
محمد که بی دعوی تخت و تاج | ز شاهان به شمشیر بستد خراج |
غلط گفتم، آن شاه سدره سریر | که هم تاجور بود وهم تخت گیر |
تنش محرم تخت افلاک بود | سرش صاحب تاج لولاک بود |
فرشته نمودار ایزد شناس | که ما را بدو هست از ایزد سپاس |
رساننده ما را به خرم بهشت | رهاننده از دوزخ تنگ وزشت |
نیرزد به خاک سر کوی او | سر ما همه یک سر موی او |
سرآمدترینِ همه سروران | گزیده ترین جمله پیغمبران |
گر آدم ز مینو در آمد به خاک | شد آن گنج خاکی به مینوی پاک |
گر آمد برون ماه یوسف ز چاه | شد آن چشمه از چاه بر اوج ماه |
اگر خضر بر آب حیوان گذشت | محمد ز سر چشمه جان گذشت |
وگر طارم موسی از طور بود | سراپرده احمد از نور بود |
انسان در دین خود از دوستش تأثیر می پذیرد. پس لازم است که هر یک از شما در انتخاب دوست دقت کنید.
کسی که به حقوق او توجه داری ولی او به حق تو توجه ندارد، رفیق خوبی نخواهد بود.
بهترین خانه های شما خانه ای است که در آن به یتیمی احسان شود و بدترین خانه ها خانه ای است که در آن نسبت به یتیمی بدرفتاری و ستم شود.
جوان بخشنده زاهد نزد خداوند محبوب تر از پیرمرد عابدی است که بُخل بورزد.
خداوند دوست دارد بنده اش در طلب حلال سختکوش باشد.
بهترین صدقه آموختن دانش و تعلیم آن به برادر دینی است.
بالاتر از هر کار نیکو، نیکیِ دیگری است تا این که شخص در راه خدا کشته شود. آن زمان که در راه خدا شهید شد، بالاتر از آن نیکویی وجود ندارد.
خوشا به حال کسی که از زیادگویی پرهیز کند و زیادی مال خود را در راه خدا انفاق نماید.
در طلب دنیا معتدل باشید زیرا به هر کس هر چه قسمت اوست می رسد.
روز قیامت هیچ کس قدم از قدم برنمی دارد مگر این که چهار چیز از او پرسیده شود 1ـ از عمرش که در چه راهی گذارند. 2ـ از جوانیش که چگونه و در چه راهی سپری کرد. 3ـ از مال و ثروتش که از کجا به دست آورده و در چه راهی مصرف کرده. 4ـ از محبت ما خاندان.